کتاب آخرین غول

آخرین غول رمانی ناتمام است. فیتزجرالد در سال ۱۹۴۰، در حالی که تنها نیمی از رمان را نوشته بود، درگذشت. علیرغم ناتمام بودن، آخرین غول از جایگاه ویژه ای در ادبیات آمریکا برخوردار است. این رمان، تصویری از عصر طلایی هالیوود، عشق و فقدان، و جستجوی معنا در دنیای مدرن ارائه می دهد.

رمان روایتی از تلاش برای دستیابی به رویای آمریکایی در صنعت پر زرق و برق هالیوود است. با این حال، فیتزجرالد نشان می‌دهد که این رویا با موانع و تاریکی‌هایی درهم آمیخته است. قدرت، فساد، و فریبکاری در پس پرده درخشش هالیوود، رویای آمریکایی را به چالش می‌کشد. شخصیت‌پردازی قوی و چندوجهی، از ویژگی‌های بارز آثار فیتزجرالد است و در آخرین غول نیز به خوبی به چشم می‌خورد. شخصیت‌های اصلی رمان، افرادی با گذشته‌ای پیچیده و در عین حال، امیدها و آرزوهای والا هستند.

آخرین غول در قالب روایت اول شخص از زبان پدمون ویلمینگر، راوی داستان، روایت می‌شود. این نوع روایت، خواننده را به درون ذهن و قلب پدمون می‌برد و به او اجازه می‌دهد تا داستان را از دیدگاه راوی تجربه کند. فیتزجرالد در این رمان از تکنیک‌های روایی مختلفی مانند فلاش بک، جریان سیال ذهن و نمادگرایی استفاده می‌کند که به غنا و عمق داستان می‌افزاید.

داستان رمان در دو بازه زمانی مجزا روایت می‌شود. بخش اول رمان در دهه ۱۹۲۰ و در بحبوحه ظهور هالیوود به عنوان مرکز صنعت سینما اتفاق می‌افتد. در این بخش، شاهد شکل‌گیری رابطه عاشقانه میان مونرو و پدمون و همچنین تلاش‌های پدمون برای ساخت فیلم‌هایی با ارزش هنری هستیم. بخش دوم رمان در دهه ۱۹۳۰ و پس از سقوط وال استریت و رکود بزرگ اقتصادی در آمریکا اتفاق می‌افتد. در این بخش، شاهد تغییرات در صنعت هالیوود و همچنین چالش های پدمون و مونرو در زندگی شخصی‌شان هستیم.