مشاهده

کتاب بعدی به پیشنهاد ما

مشاهده

کتاب بعدی به پیشنهاد ما

مشاهده

شعر فروغ فرخزاد از اسیر تا تولدی دیگر

فروغ فرخزاد (۱۳۱۳–۱۳۴۵) بی‌شک از برجسته‌ترین چهره‌های ادبی زن در ادبیات معاصر فارسی محسوب می‌شود. اهمیت او صرفاً در نقش جنسیتی نیست، بلکه در تکامل شگرف و سریع آثارش نهفته است. نقد ادبی سالیان اخیر، تحول شگفتی‌انگیز شعر او را در یک بازه زمانی کوتاه بررسی کرده و جایگاه او را بیش از پیش تثبیت کرده است. محمود نیکبخت، منتقد ادبی، بیان می‌دارد که فروغ با درکی عمیق از شعر امروز، توانست عناصر مرده را کنار زده و عناصر زنده را جذب کند؛ این کوشش او برای خارج ساختن شعر از انقیاد وزنی، او را از پیشتازان شعر معاصر ایران مطرح می‌کند.

تحلیل سیر اشعار فروغ فرخزاد، ترسیم نمودار کمال‌یابی هنری اوست. او در گروه نادری از شاعران و نویسندگان جای می‌گیرد که نمودار آثارشان از ابتدا تا انتها همواره نشان‌دهنده فرآیندی رو به رشد و کمال بوده است، به گونه‌ای که تشخص و بهترین اشعار فروغ فرخزاد در آخرین مرحله کاری‌اش قابل مشاهده است. این تکامل در بازه زمانی ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۵ شمسی رخ داد و پنج دفتر شعر برجای نهاد:  اسیر، دیوار، عصیان، تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد.

عکس فروغ فرخزاد

شعر فروغ یک تحول کم‌نظیر

برای درک تحول اشعار فروغ فرخزاد، ضروری است که بافتار زندگی او را به عنوان یک کاتالیزور قدرتمند در نظر بگیریم. زندگی شخصی فروغ، که با ازدواج زودهنگام و سپس جدایی تلخ همراه بود، مستقیماً به مضامین و سبک او شکل داد. پس از انتشار اسیر، فروغ مجبور شد در پی کشمکش‌های فراوان، میان زندگی مشترک و فرزندش و شعر و دغدغه‌های شخصی یکی را برگزیند. انتخاب او، اگرچه به رهایی هنری انجامید، اما رنج عمیقی را به بار آورد. او باور داشت که یک زن نمی‌تواند همزمان همسر، مادر و شاعر خوبی باشد و کامیار، فرزندش، را نزد پدرش (شاپور) فرستاد. او دیگر اجازه‌ی ملاقات با فرزندش را نیافت و تا همیشه از این رنج برد.

این جدایی و به دنبال آن طردشدگی از سوی جامعه و خانواده، به ویژه پس از چاپ شعر جنجالی گناه، فشارهای روانی شدیدی را بر او تحمیل کرد. این زنجیره علت و معلولی از طلاق و طردشدگی اجتماعی گرفته تا شوک روحی و خودکشی ناموفق و نهایتاً بستری شدن در بیمارستان مستقیماً به انتشار دفتر دیوار منجر شد.  این رویدادهای تلخ نه تنها منبع مضامین شعر او، بلکه محرک اصلی برای رهایی سبکی و بلوغ فکری او بودند. بنابراین، برخلاف هرگونه تفکیک احتمالی، شعر فروغ، زیست اوست؛ همان‌گونه که بیان شده، فروغ شعرش را زندگی کرده است و در شعرش زیسته است. تحلیل تکامل شعری بدون در نظر گرفتن این بافتار زندگینامه‌ای که ریشه در رنج و انتخاب دارد، ناقص خواهد بود.

فهرست مطالب

مرحله آغازین شعر فروغ: اسیر، دیوار و عصیان

عکس فروغ فرخزاد و برادرش فریدون فرخزاد
فروغ و برادرش فریدون فرخزاد

این مرحله نخستین دهه‌ شعر فروغ را در بر می‌گیرد و نمایانگر تلاش شاعر برای یافتن صدای خود در تقابل با محدودیت‌ها و تجربه حاد حس اسارت است.

دفتر اسیر که در زمان انتشار، فروغ فرخزاد را به عنوان یک مادر درگیر بحران‌های زناشویی معرفی کرد عمدتاً مملو از مضامین عاشقانه، جسمانی و حس شدید اسارت زن در محیط اجتماعی و خانوادگی است. در این دوره، فروغ زن را موجودی می‌دید که مجبور بود در بند اسارت و دور از خواسته‌ها و نیازهای عاطفی و اجتماعی‌اش زندگی کند. خواسته محوری شعر فروغ فرخزاد در این مرحله، رهایی از این اسارت و اثبات هویت زنانه بود. او خواهان محیطی اجتماعی بود که در آن زنان بتوانند همگام با مردان پیش بروند و همانند آن‌ها، هر آنچه را که مایل هستند در شعر بیان کنند.

زبان اسیر، هرچند در بیان صریح تمایلات و احساسات زنانه بی‌پروا بود، از نظر ساختار و وزن هنوز کاملاً از قیدهای سنتی رها نشده بود. این دفتر، نقطه‌ی شروعی است که در آن پارادوکس میل به پرواز در مقابل اجبار به ماندن، به وضوح دیده می‌شود.

شعر آری آغاز دوست داشتن است

از دفتر اسیر

امشب از آسمان دیده‌ی تو
روی شعرم ستاره می‌بارد
در زمستان دشت کاغذها
پنجه‌هایم جرقه می‌کارد 

شعر دیوانه‌ی تب‌آلودم
شرمگین از شیار خواهش‌ها
پیکرش را دوباره می‌سوزد
عطش جاودان آتش‌ها 

آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست 

شب پر از قطره‌های الماس است
از سیاهی چرا هراسیدن 
آنچه از شب به جای می‌ماند
عطر سکرآور گل یاس است 

آه بگذار گم شوم در تو
کس نیابد دگر نشانه‌ی من
روح سوزان و آه مرطوبت
بوزد بر تن ترانه من 

آه بگذار زین دریچه باز
خفته بر بال گرم رویاها
همره روزها سفر گیرم
بگریزم ز مرز دنیاها 

دانی از زندگی چه می‌خواهم
من تو باشم.. تو.. پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو.. بار دیگر تو 

دفتر دیوار تلاش برای برون‌رفت از چهارچوب

دفتر شعر دیوار، که در پی طرد کامل اجتماعی، جدایی تلخ و فشارهای روانی شدید پس از شکست زندگی مشترک و تجربهٔ نزدیک به مرگ (تلاش ناموفق برای خودکشی) منتشر شد، فاز دوم و بسیار تاریک‌تری از سیر تحول اندیشه و زبان شعر فروغ فرخزاد را به نمایش می‌گذارد. این مجموعه که در سال ۱۳۳۵ به چاپ رسید، آیینه‌ای تمام‌نما از فروپاشی روانی و بحران وجودی شدیدی است که شاعر در آن دوران پشت سر گذاشت.

مضامین اصلی این دفتر حول محور یأس، انزوا، حس طردشدگی، تنهایی و فروپاشی روانی متمرکز است. این وضعیت، نتیجهٔ مستقیم فشارهای بی‌امان روحی و اجتماعی است که جامعهٔ سنتی و مردسالار آن روزگار بر زن سنت‌شکن و جسوری چون فروغ تحمیل کرد. فضای شعری دیوار با واژگانی چون اندوه، تنهایی، سکوت، و تاریکی آمیخته شده و گویای روزهای سختی است که شاعر در انزوای پس از یک شکست بزرگ عاطفی و اجتماعی سپری می‌کند.

لحن در مجموعهٔ دیوار به مراتب تیره‌تر، مایوس‌تر و گاهی حتی ستیزه‌جوتر از دفتر اسیر می‌شود. با این حال، در عمق این نومیدی و تاریکی، یک نقطهٔ عطف حیاتی شکل می‌گیرد: آغاز نطفهٔ تلاش برای رهایی از اسارت. اگرچه در این مرحله، هنوز صدای رهایی با شک و تردید آمیخته است، اما شاعر با شجاعتی ستودنی که لازمهٔ خروج از بحران است، شروع به نواختن ساز برون‌رفت از محدودیت‌های چهارچوب‌وار می‌کند.

دفتر عصیان آغاز تحول فروغ

دفتر عصیان، سومین مجموعه شعر فروغ فرخزاد، نقطه‌ی عطفی تعیین‌کننده و جهشی قابل توجه در مسیر تکامل فکری و هنری او به شمار می‌آید که نمایانگر تمرد و سرکشی علنی علیه هنجارهای اجتماعی، اخلاقی و ادبی حاکم بر روزگار فروغ فرخزاد است. این مجموعه، یک گذار رادیکال از فضای بسته، خودمحورانه، انزواطلبانه و یأس‌آلود دفتر پیشین، یعنی دیوار، به سوی کنش بیرونی، اعتراض صریح و جستجوی رهایی‌بخش است. به عبارت دیگر، فروغ از محصور شدن در دغدغه‌های شخصی و درونی به چالش کشیدن ساختارها و محدودیت‌های بیرونی جامعه می‌رسد.

در این دوره، فروغ فرخزاد به درک بسیار پیچیده‌تر و دیالکتیکی‌تری از مفهوم آزادی و رهایی دست می‌یابد. او درمی‌یابد که رهایی کامل و مطلق، در بهترین حالت، تنها تعریف دیگری از اسارت است؛ چرا که هرگونه رهایی و آزادی در دنیای مادی، خواه ناخواه در چهارچوب‌ها و مرزهای تعیین‌شده‌ای (اعم از محدودیت‌های طبیعی، اجتماعی یا متافیزیکی) شکل می‌گیرد. فروغ در این دوران با تلاشی اندیشمندانه، در پی درک این پارادوکس هستی‌شناسانه بود که رهایی، هرچند که یک وهم و آرمانی دست‌نیافتنی باشد که در چارچوب‌های سخت و بی‌رحمانهٔ اسارت (که می‌تواند استبداد فکری، اجتماعی یا حتی جسمانی باشد) تنفس می‌کند و معنا می‌یابد، اما این وهم رهایی به خودی خود، قوی‌ترین محرک و میل سوزان برای کنده شدن و فراتر رفتن از آن حصار و دیوار است.

عکس فروغ و پسرش کامی
فروغ و پسرش کامیار

تولدی دیگر مرحله تحول و بلوغ

دفتر تولدی دیگر، نقطه عطفی در سیر شعری فروغ است و به عنوان مرحله دستیابی او به کمال شعری، تشخص سبکی و ورود به مضامین وجودی و فلسفی شناخته می‌شود.

این دفتر که در دهه ۱۳۴۰ منتشر شد، نشان‌دهنده بلوغ زبانی و فکری است و جهشی بنیادین را در زبان و نگاه فلسفی فروغ رقم زد. فروغ در این دوره به تشخص کامل شعری دست یافت و توانست تجربه‌های درونی و فردیت خویش را با زبانی که در عین صراحت، روان و سیال است، بازنمایی کند. 

یکی از مهم‌ترین ابعاد این انقلاب سبکی، رهایی کامل‌تر از قید وزن بود. منتقدان تأکید دارند که فروغ با تلاش برای خارج ساختن شعر از انقیاد وزنی، یکی از دلایل پیشتازی خود در شعر معاصر پس از نیما را به نمایش گذاشت. این گذار، به او اجازه داد تا از بیان غنایی صرفاً شخصی، به سوی تعمیم آلام خود به تجربه نوع انسان حرکت کند. بسیاری از شاعران هم‌عصر فروغ یا صرفاً در اندوه درد خود می‌سرودند یا به مضامین معمول اجتماعی می‌پرداختند؛ اما فروغ، آلام خصوصی خود را به تصویر کشیده و آن را به گونه‌ای تعمیم داد که دغدغه‌ی نابودی انسانیت را منعکس می‌کرد. این فرآیند تعمیم، مستقیماً از بلوغ زبانی و استفاده ماهرانه از شگردهای بلاغی او نشأت می‌گیرد.

در تولدی دیگر، مضامین اصلی همچون خودشناسی، عشق وجودی، زندگی، مرگ و رهایی، با تمرکز بر فردیت شاعر ارائه می‌شوند. 

یکی از ویژگی‌های ممتاز سبکی فروغ در این دفتر، استفاده آگاهانه از شگرد جابه‌جایی ادبی در ارکان جمله است که از آن با عنوان تقدیم و تأخر هنری یاد می‌شود. این دستکاری هنری در ساختار جمله، نه تنها موسیقی کلام را حفظ می‌کند، بلکه وسیله‌ای نیرومند برای القای بهتر عواطف و اندیشه خاص شاعر به مخاطب است و سبک منحصر به فرد شعر فروغ را رقم می‌زند. این ابزارهای زبانی، نشانگر آن است که شاعر چگونه از قابلیت‌های بلاغی زبان برای رسیدن به اهداف هنری خود استفاده می‌کند.

شعری برای تو از دفتر عصیان

شعر فروغ برای پسرش کامیار(باتلخیص)

این شعر را برای تو می‌گویم
در یک غروب تشنهٔ تابستان
در نیمه‌های این ره شوم‌آغاز
در کهنه‌گور این غم بی‌پایان

این آخرین ترانهٔ لالایی‌ست
در پای گاهوارهٔ خواب تو
باشد که بانگ وحشی این فریاد
پیچد در آسمان شباب تو

بگذار سایهٔ من سرگردان
از سایهٔ تو، دور و جدا باشد
روزی به‌هم رسیم که گر باشد
کس بین ما، نه‌غیر خدا باشد

من تکیه داده‌ام به دری تاریک
پیشانی فشرده ز دردم را
می‌سایم از امید بر این در باز
انگشتهای نازک و سردم را

آن داغ ننگ‌خورده که می‌خندید
بر طعنه‌های بیهده، من بودم
گفتم: که بانگِ هستی خود باشم
اما دریغ و درد که «زن» بودم

چشمان بی‌گناه تو چون لغزد
بر این کتاب درهم بی‌آغاز
عصیان ریشه‌دار زمانها را
بینی شکفته در دل هر آواز

اینجا، ستاره‌ها همه خاموشند
اینجا، فرشته‌ها همه گریانند
اینجا، شکوفه‌های گل مریم
بی‌قدرتر ز خار بیابانند

اینجا نشسته بر سر هر راهی
دیو دروغ و ننگ و ریاکاری
در آسمان تیره نمی‌بینم
نوری ز صبح روشن بیداری

من تکیه داده‌ام به دری تاریک
پیشانی فشرده ز دردم را
می‌سایم از امید بر این در باز
انگشتهای نازک و سردم را

با این گروه زاهد ظاهرساز
دانم که این جدال نه‌آسان است
شهر من وتو، طفلک شیرینم
دیری‌ست کاشانهٔ شیطان است

روزی رسد که چشم تو با حسرت
لغزد بر این ترانهٔ دردآلود
جویی مرا درون سخنهایم
گویی بخود که مادر من او بود

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

آخرین مجموعه شعر فروغ فرخزاد، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، نشان‌دهنده کمال و تشخص نهایی شعر اوست. در این دفتر، نگاه فروغ از رهایی فردی و شادی‌های زودگذر به یاسی فلسفی، عمیق و اگزیستانسیالیستی تبدیل می‌شود. این مضامین نهایی بر حول محور مفاهیمی چون زمان و زوال، مرگ و نیستی، و رنج بردن از نابودی انسانیت متمرکز است.

تشخص زبانی فروغ در این مجموعه به اوج می‌رسد و سبکی کاملاً منحصر به فرد شکل می‌گیرد. در حالی که او در دوران تولدی دیگر، درد شخصی را به نوع انسان تعمیم داد، در این مرحله، این تعمیم به یک تفکر فلسفی درباره ماهیت هستی و جایگاه انسان در آن تبدیل می‌شود.

تصویر فروغ فرخزاد 1

فروغ فرخزاد، ابراهیم گلستان و آغاز سینماگری

فروغ فرخزاد پس از انتشار سه مجموعه شعر نخستین خود (اسیر، دیوار و عصیان) که با تمرکز بی‌سابقه بر کامجویی جنسی و لحنی صریح و بی‌پروایانه زنانه نوشته شده بودند، قدم به دنیای فیلم‌سازی گذاشت.

نقطه عطف بزرگی در زندگی فروغ، آشنایی او با ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلمساز مشهور، در حدود سال ۱۳۳۷ بود. فروغ از طریق اخوان ثالث در استدیو گلستان فیلم مشغول به کار شد و از این راه، فنون سینما را آموخت. او در تدوین فیلم‌هایی چون موج و مرجان خارا نقش داشت و چهره‌های ادبی دیگری چون سهراب سپهری و نجف دریابندری نیز به این استودیو رفت و آمد داشتند.

رابطه عاطفی فروغ با گلستان، زندگی او را دگرگون کرد؛ فروغ عمیقاً عاشق گلستان بود و با وجود غم و سرخوردگی‌هایی که در پی داشت، این عشق او را از سرگردانی‌های پیشین نجات داد. این رابطه تا حدی برای فروغ دشوار بود که یک بار او را به اقدام به خودکشی با قرص گاردنال واداشت. با این حال، فروغ هرگز نخواست جایگزین همسر گلستان شود و پیشنهاد ازدواج او را رد می‌کرد.

آموخته‌های فروغ در استودیو گلستان به اوج خلاقیت سینمایی‌اش منجر شد. در سال فروغ مستند معروف خانه سیاه است را در آسایشگاه جذامیان باباباغی تبریز ساخت. این فیلم که با سفارش انجمن کمک به جذامی‌ها تولید شد، از یک گزارش ساده فراتر رفت و به یک بیانیه شاعرانه و فلسفی درباره هستی و تبعید انسان تبدیل گشت.

خانه سیاه است نه تنها یکی از مهم‌ترین آثار کارنامه فروغ فرخزاد است، بلکه آغازگر نوعی سینمای مستند مدرنیستی در ایران به شمار می‌رود. این فیلم در سطح بین‌المللی نیز به رسمیت شناخته شد و توانست جایزه نخست جشنواره اوبرهاوزن را کسب کند.

تصویر فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان مجله فردوسی، شماره ۸۹۸، صفحه ۱۷ 1
عکسی از فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان

نقد اشعار فروغ از گناه تا سبک‌شناسی

فروغ فرخزاد از این نظر در ادبیات فارسی منحصر به فرد است که در مدت زمانی بسیار کوتاه توانست به کمال و تشخص شعری دست یابد. شعر او برای نخستین بار در ادبیات معاصر، سرشار از حضور و منظر یک زن آگاه است که صرفاً نظاره‌گر نیست، بلکه کنشگر و مرکز ثقل روایت است.

او نه تنها یک سنت‌شکن مضمونی، بلکه یک پیشگام در زمینه ساختارشکنی ادبی نیز بود. اشعار فروغ فرخزاد صدای زنانی را جاودانه کرد که در اعتراض و مقاومت بودند. او معتقد بود که اگر جامعه زبان آن‌ها را قطع کند، با اشارات سخن خواهند گفت و اگر کلمات را بسوزانند، عطر خاکستر آن در باد وزیده و دوباره شعله‌ور می‌شود. این موضع‌گیری قاطع در برابر سکوت اجباری، میراث فمینیستی و ادبی ماندگار او را تعریف می‌کند و شعر او را به ابزاری برای همبستگی، مقاومت و بیان عمیق‌ترین تجربیات وجودی تبدیل می‌کند. 

 در سال‌های نخستین، نقدهایی که درباره اشعار فروغ فرخزاد منتشر می‌شدند، اغلب تحت‌الشعاع حواشی زندگی شخصی او مانند ماجرای شعر گناه و قضاوت‌های اخلاقی قرار داشت. این نوع نقد بیشتر بر روی محتوای آشکار و جنبه‌های غنایی متمرکز بود تا ساختار هنری.

اما با گذشت زمان، کفه ترازو به نفع شعر فرخزاد سنگین‌تر شده است. نقدهای متأخر، از قضاوت‌های اخلاقی فاصله گرفته و بر تحلیل ساختار و زبان درباره اشعار فروغ فرخزاد از زاویه‌های گوناگون، مانند بلاغت، زبان‌شناسی و نظریه‌های شناختی متمرکز شده‌اند. این تغییر رویکرد نشان‌دهنده بلوغ و پیشرفت نقد ادبی در ایران نیز هست.