امروز..., نویسندگان

رولان بارت؛ مؤلف نامیرا یا کاوش متن‌های بی‌پایان؟

رولان بارت

 

آنچه از رولان بارت می‌دانیم

 

رولان بارت

 

رولان بارت، نظریه‌پرداز ادبی، مقاله‌نویس، فیلسوف، منتقد و نشانه‌شناس فرانسویِ متولد دوازدهم نوامبر است. عمده فعالیت رولان بارت دربارۀ تجزیه و تحلیل انواع نظام‌های نشانه‌شناختی است. این نشانه‌شناسی از سوی بارت عمدتاً در فرهنگ و فلسفۀ غرب وجود داشت.

 

ایده‌ها و نظریات رولان بارت طیف متنوعی از زمینه‌ها را بررسی می‌کردند و بر توسعه بسیاری از مکاتب نظری، از جمله ساختارگرایی، انسان‌شناسی، منطق و تقسیم‌بندی‌های نظریۀ ادبی و حوزۀ مضامین پساساختارگرایی تأثیر گذاشت.

 

رولان بارت، شاید بیشتر به خاطر مجموعه مقالاتش در سال 1957 با نام اسطوره‌ها، که حاوی تأملاتی درباره فرهنگ عامه بود، و مقاله سال 1967 خود با نام مرگ مؤلف که رویکردهای سنتی در نقد ادبی را مورد بحث قرار می‌دادند، شناخته می‌شود. از دیگر آثار رولان بارت که برای مخاطبان فارسی زبان او منتشر شده‌اند می‌توان به بارت و سینما، اتاق روشن، درآمدی به روایت شناسی، نقد و حقیقت، پروست و من، خاطرات سوگواری، وظیفه ادبیات، پیام عکس و امپراطوری نشانه ها اشاره کرد.

 

مطالعه مطلبی درباره زندگی و آثار رولان بارت به زبان انگلیسی

 

چرا رولان بارت؟ مرگ مؤلف و مقدمۀ یک اکتشاف

 

رولان بارت

 

این حقیقتی است که همگان به آن اذعان دارند، که پیشگفتاری از رولان بارت باید با اشاره‌ای طعنه‌آمیز به مرگ نویسنده بیان شود؛ مخصوصاً وقتی صدمین زادروز رولان بارت با انتشار سومین زندگی‌نامه‌اش مورد تجلیل و بزرگداشت قرار می‌گیرد.

 

با این حال، تیفاین سامویالت که به انبوهی از محتواهای بدیع دسترسی داشت، یک زندگی‌نامه‌نویس معمولی نیست. پیش‌فرض او این است که زندگی یک نویسنده با کمبودهایش و به همان اندازه با رویدادهایی که آن را تجربه می‌کند، درک می‌شود.

 

رولان بارت

 

او خطرات ناشی از تلاش برای توضیح اثر از طریق بیان و تحلیل زندگانی یا برعکس را برجسته می‌کند، زیرا آن‌ها دو واقعیت ناهمگون هستند. سامویالت همچنین وقت خود را برای یادآوری این نکته تلف نمی‌کند که مرگ نویسنده این همانیِ مرگ مؤلف نیست.

 

تا زمانی که رولان بارت مقاله جنجالی و مورد نقدش را نوشت، نقد دانشگاهی و آکادمیک در فرانسه از زمان سَنت بوو به سختی ارتقا یافته بود و پیشرفتی را تجربه کرده بود. باید پذیرفت که کلید یک اثر ادبی، سرانجام در زندگی و اغلب زندگی خصوصی نویسندۀ آن جست‌و‌جو می‌شود.

 

رولان بارت

 

رولان بارت استدلال کرد که برش و اثرگذاری مورد دوم اساساً توسط تخیل مدرن تضعیف شده است. به محض اینکه نوشتار اصطلاحاً «ناگذر» می‌شود-به محض اینکه زبان دیگر مانند ابزار نیست و خود مثل بافت و عنصر ذاتیِ ادبیات فرض می‌شود-لحن و امضای نویسندۀ اصالت خود را از دست می‌دهد.

 

به بیان دیگر باید گفت که «نوشتن، تلاش برای رسیدن است، آن هم در وضعیتی که دچار یک فقدان زمینه‌ای باشیم…» در این وضع، این زبان است که دست به «فعلیت» می‌زند نه «یک شخص». «نویسنده» هم که در این حالت همزمان با متن خود متولد می‌شود و پس از اتمام آن از این فرآیند کنار گذاشته می‌شود، جایگزین «مؤلف-خدا» می‌شود، که مرگش بیانگر این معنی نیست که یک متن دیگر «معنای نهایی» خود را نخواهد داشت.

 

رولان بارت

 

طبق نظر رولان بارت هر متنی به شکلی «جاودانه» در همین لحظۀ زمانی و مکانی نوشته می‌شود؛ ابتدا توسط نویسنده، و سپس توسط خواننده که بارت به قدرت آزاد شدن خلاقه‌اش اشاره می‌کند.

 

مرگ مؤلف، به عبارتی مرگ مؤلف-خدا است. رولان بارت وجود نویسنده را انکار نمی‌کند. اگر منصفانه قضیه را مورد بررسی قرار دهیم، او منکر این نیست که عناصر زندگینامه ممکن است در طول فرآیند نوشتن نقش داشته باشند.

 

رولان بارت

 

هنگامی که رولان بارت این موضوع را بیان می‌کند، از دیدگاهی زبان‌شناختی اذعان دارد که «نویسنده هرگز چیزی بیش از شخصی نیست که فعالیت نوشتن را به عهده دارد» ودر عین حال او را چیزی کمتر هم در نظر نمی‌گیرد.

 

زمانی که رولان بارت از ادبیات به عنوان تجربۀ فقدان هویت صحبت می‌کند، با بیان اینکه «هویت جسمانی که نوشتن را فعلیت می‌دهد»، در واقع به وضوح تصدیق می‌کند که در ابتدای امر، این بدن است که در حال نوشتن می‌باشد. در واقع، حضور بدن به طور فزاینده‌ای در تلاش است تا در رویدادی شدیداً شخصی، خود را برجسته کند.

 

رولان بارت

 

رولان بارت، این نظریه‌پرداز فرانسوی، طی سخنرانی که تنها دو ماه قبل از مرگش انجام داد، به نوعی مقاله مهم خود را رد کرد. او از آن به عنوان افراطی ساختارگرایانه یاد می‌کند و در ادامه اعتراف می‌کند که «گاهی اوقات خواندن دربارۀ زندگی برخی از نویسندگان را به خواندن آثار آن‌ها ترجیح می‌دهد».

 

رولان بارت شخصیتی بیش از حد معترض دارد. هیچ تغییر ناگهانی در مورد این خصیصۀ بارت وجود نداشت. اگر در Sade Fourier Loyola (1971) – که تنها چهار سال پس از مرگ نویسنده منتشر شد- بارت به «بازگشت دوستانۀ نویسنده» اشاره می‌کند، او بلافاصله این را اضافه می‌کند که نباید رستاخیز خدای نویسنده را از آن برداشت کرد.

 

رولان بارت

 

اول از همه، این نویسنده است که توسط خواننده تجربه می‌شود؛ هنگامی که «نویسنده‌ای که از طریق متن خود، وارد زندگی ما می‌شود.» ثانیاً، این نویسنده هیچ «وحدتی» در خود ندارد، چه در ساحت روانی و چه در قالب زمانی. در نهایت، این نویسنده در درجۀ اول مشتمل بر یک حضور فیزیکی است: «نویسنده یک شخص (مدنی، اخلاقی) نیست، او یک بدن است.»

 

مشاهده و خرید کتاب‌های رولان بارت

 

پایان معنی یا پایان رولان بارت؟

 

تلاقی زندگی و نوشتن همیشه در مرکز پروژه رولان بارت قرار داشت. تیفاین سامویالت در نوشتن زندگی‌نامۀ رولان بارت، تمایلش را نسبت به نوعی خودنگاره و ارجاع به روزهای اقامتِ آسایشگاه بارت برمی‌گرداند و بدن بیمار و مضمحل، موضوع اصلی سامویالت برای تجزیه و تحلیل شخصیت بارت است.

 

در شرح مثالی برای این موضوع، باید از سوزان سونتاگ نام برد که به خوبی مشاهده می‌کند که در پروژۀ خود که قرار بود منحصر به نوشتن زندگی‌نامۀ آندره ژید اختصاص داده شود، سرانجام به پرداختی از زمانه و زندگی خود سانتاگ و بازتابی از شخصیتش ختم شد.

 

رولان بارت

رولان بارت

 

او مجذوب لحظاتی از فعالیت نویسندگانی مانند استاندال یا پروست می‌شود که از روزنگاری‌های دفتر خاطرات به شکل رمان تغییر مسیر می‌دهند و به نظر می‌رسد که هم او و هم رولان بارت، همین مسیر را در پیش گرفتند.

 

رولان بارت

رولان بارت

 

کار رولان بارت در این خصوص با انتشار کتاب امپراتوری نشانه‌ها (1970) به طور قطع، چرخشی اتوبیوگرافیک و ادبی را تجربه کرد. به دنبال این اثر، او خاطراتی را در بخش‌های مختلف کتاب رولان بارت به روایت رولان بارت (1975) و آنچه به عنوان یک اثر «تقریباً رمان» در سخن عاشق (1977) دنبال کرد، دیده می‌شود.

 

وی در پی درگذشت مادرش اعلام کرد: این صمیمیت است که در من زبان می‌گشاید، می‌خواهد فریادش را به گوش همه برساند، با عمومیتی فراگیر مقابله کند و در مقابل (منش صرف) علم بایستد. اگر رولان بارت زندگی‌نامه را با ذکر مشکلی در نظر می‌آورد، دلیلش غیبت او در متن نیست، بلکه برعکس به این دلیل است که از آن جدایی‌ناپذیر است.

 

از نظر ریشه‌شناسی، متن همچون بافتی از پارچه می‌ماند که از نظر بارت پیوسته در حال بافته‌شدن است ودر این فرآیند، سوژه اجزای خود را می‌گشاید. (لذت متن، 1973). با این حال، از طریق همین بازگشایی است که موضوع دوباره به شکل پراکنده، مانند خاکستری که پس از مرگ به باد ریخته‌ایم، خود را برای خوانندۀ یک متن عیان می‌کند (ساد فوریه لویولا، 1971).

 

این خاکستر همان چیزی است که رولان بارت آن را «زندگی‌نگاره» می‌نامد. او همچنین «زندگی‌نویسی» را، که در آن زندگی به متن اثر تبدیل می‌شود، به عنوان روشی مناسب برای تعیین صمیمیت و نزدیکی اثر با مخاطب تشخیص می‌دهد. بارت فراتر از آن، و حتی فراتر از خود معنا، رویای نوشته‌ای را در سر می‌پروراند که اشارت «دستی در حالی که نوشتن» را به عنوان میل به نویسندگی، در متن‌هایش حک می‌کند.

 

در زندگی‌نامه ادبی، زندگی یک نویسنده به شکل سنتی خود، منتهی به ترغیب و تحریک خواننده نسبت به خوانش آثار نویسنده می‌شود. بدون در نظر گرفتن پروست و بارت و جدا از آن دو، زندگی‌نامه‌نویس باید زندگی و کار را به‌عنوان دو وضعیت مجزا در نظر بگیرد که همگرا و واگرا هستند.

 

 

رولان بارت

رولان بارت

رولان بارت

 

 

تیفاین سامویالت در نوشتن زندگی‌نامۀ رولان بارت، هر کاری را که در نوشتن یک زندگی‌نامه معمولی انتظار می‌رود، انجام می‌دهد، و علاوه بر آن، جو فکری در حال تغییر زمان بارت را زنده می‌کند و برای مثالی نمادین، سکوت بارت پس از وقایع ماه مه 1968 را کاملاً قابل درک می‌کند. اما باید در نظر داشت که با حضور رولان بارت، این خود اثر است که به نظر می‌رسد به زندگی یا حداقل به زندگی‌نامه تبدیل می‌شود.

 

اگر علاقه‌مان به کار و آثار رولان بارت، ما را به تحقیق و کند‌و‌کاو در مورد نویسنده بکشاند، پس دیگر صرفاً کافی نیست به نامه‌ها، خاطرات و اسناد مکتوب و سنتی زندگی نویسنده مراجعه کنیم. در نهایت، در نگاه به زندگی شخصی چون رولان بارت، بیوگرافی ما را باید به روح آثار بازگرداند.

 

مطالعۀ بیشتر دربارۀ رولان بارت در مقالات و پژوهش‌ها (1)

مطالعۀ بیشتر دربارۀ رولان بارت در مقالات و پژوهش‌ها (2)

مطالعۀ بیشتر دربارۀ رولان بارت در مقالات و پژوهش‌ها (3)

 

بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *