کتاب کسی نظرکرده آسمان نیست

عشق در سایه مرگ: مروری بر کتاب کسی نظرکرده آسمان نیست

Heaven Has No Favorites

مقدمه: وقتی زندگی و مرگ در یک پیچ جاده به هم می‌رسند

«زندگی چیست؟ لحظه‌ای که میان دو ابدیت می‌درخشد.» این جمله از کتاب کسی نظرکرده آسمان نیست (Heaven Has No Favorites) نوشته‌ی اریش ماریا رِمارک، مانند جرقه‌ای در تاریکی، قلب خواننده را هدف می‌گیرد.

آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که اگر مرگ در چند قدمی شما باشد، چگونه زندگی خواهید کرد؟ رِمارک، استاد روایت‌های تلخ و انسانی، در این رمان ما را به سفری عاشقانه و در عین حال غم‌انگیز می‌برد؛ جایی که عشق، مرگ و میل به زندگی در رقصی شکننده به هم می‌پیوندند.

شناسنامه کتاب: پنجره‌ای به زندگی و مرگ

• عنوان کامل: کسی نظرکرده آسمان نیست (Heaven Has No Favorites به آلمانی: Der Himmel kennt keine Günstlinge)
• نویسنده: اریش ماریا رِمارک (Erich Maria Remarque)
• ژانر: رمان عاشقانه، درام
• ناشر: Random House (نسخه انگلیسی)
• سال انتشار: ۱۹۶۱

این رمان که ابتدا در سال ۱۹۵۹ به صورت سریالی در مجله‌ی آلمانی Kristall منتشر شد، داستانی است از عشق غیرمنتظره میان دو انسان که هر کدام به شکلی با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

خلاصه داستان: سفری برای زیستن

داستان کتاب کسی نظرکرده آسمان نیست در سال ۱۹۴۸ و در پس‌زمینه‌ی دنیای اتومبیل‌رانی جریان دارد. کلرفِی، یک راننده‌ی مسابقه‌ی بی‌باک، به آسایشگاهی در کوه‌های آلپ سوئیس می‌رود تا دوست بیمارش، هولمان، را ملاقات کند. در آنجا با لیلیان دونکرک آشنا می‌شود؛
زنی جوان و زیبا که به بیماری سل پیشرفته مبتلاست و روزهای آخر عمرش را سپری می‌کند. لیلیان اما تسلیم نیست؛ او نمی‌خواهد در اتاق‌های سرد آسایشگاه منتظر مرگ بماند. او رویاهایش را دنبال می‌کند: سفر به پاریس، ونیز و زندگی با تمام وجود، حتی اگر این زندگی کوتاه باشد.

کلرفِی که خود هر روز با خطر مرگ در پیست مسابقه روبه‌روست، همراه لیلیان می‌شود. این دو با هم سفری پرماجرا را آغاز می‌کنند؛ سفری که در آن عشق، امید و شکنندگی زندگی در هم می‌آمیزند. داستان با ظرافت از تضاد میان مرگ قریب‌الوقوع و میل به زندگی سخن می‌گوید، بدون اینکه خواننده را در دام پیش‌بینی‌های ساده بیندازد.