خلاصه رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد ، به قلم شهرام رحیمیان، اثری مدرن و از رمانهای سیاسی درخورتأمل است که به بازنگری متفاوت کودتای ٢٨ مرداد، با تکیه بر مسائل روانی شخصیتهای سیاسی، میپردازد.
رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد روایتگر زندگی دکتر نون است. دکتر محسن نون، تحصیلکردۀ فرانسه در رشتۀ حقوق است که از نزديکان و اقوام مصدّق و معاون و مشاور اوست. او با چاپ مقالاتی در دفاع از مصدّق سهم بسیاری در رسیدن او به قدرت داشته است.
عشق او به همسرش، ملکتاج، که دخترعمو و معشوقۀ او از دوران کودکی بوده است، زبانزد دوست و آشناست. پس از کودتای ۲۸ مرداد که مصدّق و ياران او دستگیر میشوند، کودتاچیان از دکتر نون میخواهند که علیه مصدّق با راديو مصاحبه کند؛
امّا دکتر نون انواع شکنجهها را تحمّل میکند و به اين خیانت تن درنمیدهد تا اينکه پس از سه ماه از داخل سلول خود صدای التماس ملکتاج را از شکنجهگر میشنود. دکتر نون با اين ترفند تسلیم میشود و بین مسئولیّت اجتماعی و مسائل شخصی، مورد دوم را انتخاب میکند.
پس از آزادی، احساس گناه و خیانت سراسر وجود دکتر نون را فرامیگیرد و هنگامی که میفهمد آن صدا، صدای ملکتاج نبوده است، بیشتر آزردهخاطر میشود و خود را در خانه زندانی میکند.
او با رفتارش همه را از خود فراری میدهد؛ امّا با هیچ ترفندی نمیتواند ملکتاج را که مايۀ آرامش اوست، از خود فراری دهد و در واقع ملکتاج تا آخر عمر آزارهای دکتر نون را تحمّل میکند و او را ترک نمیکند.
دکتر نون که ديگر تبديل به ديوانهای خودآزار و دگرآزار شده است، دائماً دکتر مصدّق را در پیش چشم خود میبیند و يکسره در خیال و تخیّل سیر میکند.
سرانجام يک روز ملکتاج با موتورسیکلت تصادف میکند و میمیرد.
داستان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد از اينجا (مرگ ملکتاج) آغاز میشود و پس از روايت غیر خطّی و استفاده از گذشتهنمايی (فلشبَک)، داستان در نقطۀ آغاز خود پايان میيابد.
شهرام رحیمیان زاده ۱۳۳۸ در تهران نویسنده ایرانی است. او از سال ۱۳۵۶ تاکنون در کشور آلمان شهر هامبورگ زندگی میکند.
بررسی کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
کودتای ۲۸ مرداد و سرکوب و سرنگونی نخستین تجربه دموکراتیک ایرانیان در امرور اجرایی کشور، یعنی سقوط دولت مردمی مصدق، یکی از آن بزنگاههای مهم تاریخی معاصر ایران است که رماننویسان ایرانی را به سوی پرداختن به وجوه سیاسی- اجتماعی زندگی معاصر و بازنمایی دغدغههای روانی جامعه کشاند.
رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد دلیلی بر این مدعا و استمرار تأثرات و دغدغههای نمادین آن اتفاق نامیمون در ضمیر ناخودآگاه ایرانیان است.
« کودتا فرا رسید؛ جمعی را کشت و عدّهای را آواره کرد و آنان که جان به دربردند، کنج عزلت گزیدند و به نوشتن اعترافگونهها از زبان انسانهای درونگرا و حساس پرداختند.
وقتی زندگی اجتماعی غیرقابل تحمل شد، زندگی درونی اهمیت یافت و اضطراب دوران و جستجوی بیحاصل و توانفرسای نسلی که میخواست جهان را تغییر دهد در قالب آثاری ملهم از رمانتیسمی بدبینانه به نمایش درآمد» (میرعابدینی)
رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد یک رمان اعترافی است.
رمان اعترافی، رمانی است که نویسنده با حضور مستقیم یا غیرمستقیم خویش از رهگذر راوی- شخصیت یا دیگر راویان مختل داستان، نهاد و باطن شخصیت واقعی یا لایههای پنهان افکار شخصی و گروهی خویش را برملا میسازد.
رمان اعترافی همچنین با خطابههای انتقادی و گاه خوداتهامی و دگراتهامی به بازگویی خلاهای رفتاری و یا نیات پنهان خود برای رهایی از عذاب وجدان و یا گاه به قصد انتقال تجربه به نسلهای بعد و… میپردازد؛
رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد رمانی مدرنیستی و بازگوکنندۀ زندگی نسلی از روشنفکران است که به سبب اعتزال سیاسی و احساس حقارت ناشی از شکست با اعتراف به انحرافات اخلاقی و انزوا و بیاعتنایی فردی و اجتماعی به نظاره مرگ درونی و تدریجی خویشتن خویش (ملکتاج) و تباهی آرمانها و امیدهای اجتماعی نشستهاند و در سرانجام حیات خویش، چارهای جز اعتراف به این واپسزدگی و پذیرش نقش منفی و زیانبار خویش ندارند.
در رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد تغییر زاویه دیدها، بسیار ظریف و هنرمندانه انجام میشود. به طوری که خواننده ابتدا متوجه تغییر ضمایر و شناسهها نمیشود.
دکتر نون گاه خود را از درون میبیند و گاه چون بیگانهای از بیرون، ناظر خویشتن است. رفت و آمد میان این دو نظرگاه، چنان بهسرعت و تنگاتنگ صورت میگیرد که گاه در یک جمله شاهد دو نظرگاه هستیم.
اشک توی چشمهایم جمع شده بود. ملکتاج توی تاریکی سرش را از روی بالش بلند کرد و صورتش را بالای سر دکتر نون گرفت.
و آرام گفت: «محسن، میدونم چقدر به آقای مصدق علاقه داری، ولی کاریه که شده و دیگه نمیشه عوضش کرد. فراموش نکن که کودتا یه وضعیت استثناییه. تو سیاستمدار زمان آرامشی؛ ناملایمات روزگار با مذاقت سازگار نیست»
دکتر نون گفت: «ملکتاج، این حرفو نزن! کودتا برای من مهم نیست، اون قولی که به آقای مصدق دادم برام مهمه»
ملکتاج شانههای دکتر نون را مالید. موهایم را نوازش کرد و گردنم را بوسید. با هر دو دستم به عصا فشار آوردم و از جلو در اتاق خواب یک قدم عقب رفتم. لحظهای صبر کردم. آن وقت دکتر نون تا دم در راهرو رفت.
( از متن کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد )
شهرام رحیمیان نویسنده رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد ، داستان اعترافی خود را در قالب رمان جریان سیال ذهن روایت کرده است. برخلاف عادت مرسوم، داستان از وسط آغاز میشود و زمان قطعه قطعه شده است و پیوسته و مدور زمان تغییر میکند؛ اتفاقات یکدیگر را دنبال نمیکنند؛ به عبارتی دیگر خط داستانی شکسته شدهاست.
از دیگر ویژگیهای رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد ، پرداخت سنتشکنانه نویسنده به مسائل شهری است؛ بستر اجتماعی مدرن و متمدنانهای که ساختارشکنی از اساسیترین نشانههای آن است.
واقعیت این است رمان اعترافی بویژه رمانهای اعترافی سیاسی جدید در ایران محصول جامعه شهری و پیامدهای مقلدانه شهرنشینی غربی است.
در رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد ، افکار و احوال دکتر نون برآمده از بستر شهری جدید در ایران و نمایندۀ بحران هویت ناشی زندگی در این زیستبومِ جدید است.
ملکتاج تنها شخصیت زن رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد ، است که در واقع کنش مهم و قابل توجهی ندارد؛ امّا بدون اینکه بخواهد، زمینهساز خیانت دکتر نون به مصدق شده و همواره در کنار احساس گناه و عذاب وجدانهای همسر خود بوده است.
اوست که مدام به دکتر نون نهیب میزند وگوشزد میکند که باید زندگی، و گذشته را فراموش کند. بنابراین میتوان ملکتاج را قسمتی از خود دکتر نون دانست:
«ملکتاج گفت: «پس چرا منو ناراحت کردی؟ چرا بیست و سه سال زندگی رو برام مثل جهنم کردی؟»
گفتم: «به خاطر اینکه خیلی دوستت دارم. وقتی تو رو ناراحت میکردم، خودم بیشتر ناراحت میشدم»
(از متن کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد )
از بررسی رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد ، برمیآید که شخصیت محوری رمان یعنی دکتر نون به جبر روزگار تن به اعتراف داده است و در قالب روایتی زندگینامهنما به خیانت خویش در برابر دکتر مصدق و دولت دموکراتیک او اقرار میکند.
به امید اینکه در دادگاه افکار عمومی و وجدان خویش راه گریز و توجیهی داشته باشد؛
اما در عمل با مرگ ملکتاج که نمادی از مرگ آرزوها و امید به زندگی است به مرگ تدریجی خود تن میدهد. این سرنوشت نمادین، عاقبت غالب طبقه روشنفکری ایران است که رحیمیان با هشدار بدان، آن را پیشبینی میکند.
«آره ملکتاج، همه چیز تموم شد. تو مُردی.آقای مصدق مُرد. منم مُردم.»
(از متن کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد )
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.