4 آگوست، تولد جوجو مویز: زادروز یکه تازِ ادبیات عاشقانه
جوجو مویز: از پشت میز روزنامهنگاری تا تسخیر ادبیات عاشقانه
تصور کنید در مزرعهای سرسبز در انگلستان، دختری کوچک روی تپهای نشسته و غرق در دنیای کتابهاست. او نه به عروسکهایش اهمیت میدهد و نه به بازیهای کودکانه. تنها چیزی که او را خوشحال میکند، ورق زدن کتابها و سفر به دنیایی ناشناخته است. این دختر کوچک، کسی نیست جز جوجو مویز، نویسندهی محبوب رمانهای عاشقانه و اجتماعی.
شاید هیچکس فکر نمیکرد این دختر جوان روزی به یکی از پرفروشترین نویسندگان جهان تبدیل شود. جوجو از همان کودکی عاشق داستان و خیالپردازی بود. او در مصاحبهای میگوید:
«همیشه دفترچهای همراهم داشتم و داستانهای کوتاه مینوشتم. فکر میکردم روزی نویسنده بزرگی میشوم.»
در دنیای ادبیات، نام جوجو مویز همچون ستارهای درخشان میدرخشد؛ ستارهای که از پشت میز روزنامهنگاری برخاست و با قلمی جادویی، قلب میلیونها خواننده را در سراسر جهان تسخیر کرد. مویز، زنی با ارادهای پولادین و قلبی سرشار از عشق به داستان، با آثارش به ما میآموزد که هیچ رویایی دستنیافتنی نیست و عشق میتواند در غیرمنتظرهترین مکانها شکوفا شود.
به مناسبت زادروز جوجو مویز، در این نوشته، گریزی خواهیم زد به زندگی و آثار این نویسندهی پرفروش – از کودکی او در انگلستان تا سالهای روزنامهنگاری و در نهایت، جهش بزرگ او به دنیای رماننویسی. با هم قدم به قدم داستان زندگی مویز را مرور میکنیم و با انگیزهها، چالشها و موفقیتهای او آشنا میشویم.
در این مسیر، به قلب تپندهی آثار او نیز سرک میکشیم. از رمان من پیش از تو که او را به شهرت جهانی رساند تا دیگر آثارش که هر یک همچون تابلویی زیبا، تصویری از عشق، امید و مبارزه را به نمایش میگذارند. با بررسی عمیقتر این آثار میبینیم که چگونه مویز با قلمی روان و شخصیتپردازیهای بینظیر، خواننده را تا آخرین صفحه با خود همراه میکند.
فهرست مطالب
- جوجو مویز: از پشت میز روزنامهنگاری تا تسخیر ادبیات عاشقانه
- داستان زندگی جوجو مویز: وقتی عشق به کتاب، سرنوشت را ورق میزند!
- آثار جوجو مویز: محبوبیت ادبیات عاشقانه در دستان مویز
- اقتباسهای سینمایی از آثار جوجو مویز: از صفحه کتاب تا پردهی نقرهای
- 4 راز از آثار جوجو مویز: حواشی رمان های پرطرفدار مویز
- سخن پایانی
- سوالات متداول درباره جوجو مویز
داستان زندگی جوجو مویز: وقتی عشق به کتاب، سرنوشت را ورق میزند!
در یکی از روزهای گرم تابستان سال ۱۹۶۹ و در مزرعهای کوچک در کنتِ انگلستان، جایی که تعداد گوسفندان بیشتر از آدمها بود، دخترکی به دنیا آمد که سرنوشتش با قصهگویی گره خورده بود. پائولین سارا جو مویز، که بعدها با نام جوجو مویز در دنیای ادبیات مشهور شد، از همان کودکی شیطنتهای خاص خودش را داشت. او با برادر و خواهرش در مزرعه به ماجراجویی میپرداختند، از درختها بالا میرفتند، در گل و لای بازی میکردند و داستانهایی خیالی از سرزمینهای دوردست برای هم تعریف میکردند.
او از همان کودکی عاشق کتاب و داستان بود. در مصاحبهای با مجله اُپرا، او میگوید: “همیشه در حال خواندن بودم. کتابها برای من دریچهای به سوی جهانهای جدید بودند.”
درست است که در خانهی آنها تلویزیون وجود نداشت، اما جوجو هیچوقت احساس کمبود نکرد؛ چرا که دنیای کتابها برایش هزاران برابر هیجانانگیزتر از هر برنامهی تلویزیونی بود. جوجو آنقدر کتاب میخواند که عینکش ته استکانی شد! اما او اهمیتی نمیداد، چون در دنیای کتابها میتوانست هر کسی که دلش میخواهد باشد: یک پرنسس شجاع، یک جادوگر قدرتمند یا حتی یک دزد دریایی بیپروا!
او ساعتها در کتابخانهی محلی میگذراند و با شخصیتهای داستانی زندگی میکرد. این عشق به کتاب، او را به سمت نویسندگی کشاند. در مصاحبهای، مویز از دوران کودکی خود اینگونه یاد میکند:
«من همیشه در دنیای کتابها غرق بودم. داستانها برای من پناهگاهی بودند که میتوانستم در آنها از واقعیت فرار کنم و به ماجراجوییهای جدید بپردازم.»
جرقهای که همه چیز را تغییر داد
بعد از پایان مدرسه، جوجو به دانشگاه رفت تا روزنامهنگاری بخواند. او در این حین به کارهای مختلفی مشغول شد؛ از تایپ کردن صورتحسابهای بانکی برای نابینایان گرفته تا نوشتن بروشورهای تبلیغاتی برای یک شرکت مسافرتی، اما همیشه گوشهای از ذهنش به داستاننویسی اختصاص داشت.
در سال ۱۹۹۲، مویز برنده یک بورسیه تحصیلی برای تحصیل در رشته نویسندگی خلاقانه در دانشگاه “رویال هالووی” شد. این بورسیه، نقطه عطفی در زندگی او بود. مویز در این باره میگوید:
«وقتی وارد دانشگاه شدم، احساس کردم به خانه برگشتهام. برای اولین بار در زندگیام، میتوانستم تمام وقتم را به نوشتن اختصاص دهم. این یک رویای تحقق یافته بود.»
اما مسیر جوجو به سمت نویسندگی چندان هموار نبود. او پس از پایان تحصیلات دانشگاهی، به عنوان روزنامهنگار مشغول به کار شد. سالها در روزنامههای مختلف قلم زد و تجربیات ارزشمندی کسب کرد. اما رویای نویسندگی همچنان در قلبش زنده بود.
او همچنین به عنوان خبرنگار در روزنامه ایندیپندنت مشغول به کار شد و به مدت ۱۰ سال برای این روزنامه کار کرد. این تجربهها زمینهساز آشنایی او با موضوعات اجتماعی، روابط انسانی و داستانهای مختلف شد که بعدها در رمانهایش به آنها پرداخت.
جوجو مویز در حالی که صاحب دو فرزند کوچک بود و همزمان به کار روزنامهنگاری مشغول بود، نوشتن چهار رمان را به پایان رساند. او پس از ارسال سه رمان اول خود به ناشران فقط جواب رد شنید. با این وجود، جوجو ناامید نشد و به نوشتن ادامه داد اما با خود عهد کرد که اگر کتاب چهارم او هم رد شود، دست از نوشتن میکشد!
طلوع یک ستاره در بخت مویز
اما سرانجام، کتاب چهارم جوجو با استقبال ناشران مواجه شد و شش ناشر برای چاپ کتاب او با یکدیگر رقابت کردند! در سال ۲۰۰۲ با عنوان «سرپناه بارانی» منتشر شد. این کتاب با موفقیت چشمگیری روبهرو شد و به یکی از پرفروشترین کتابهای سال تبدیل شد. جوجو مویز با انتشار این کتاب به شهرت رسید و به عنوان یک نویسنده جدید و بااستعداد شناخته شد.
“نوشتن برای من مثل نفس کشیدن است. نمیتوانم زندگیام را بدون آن تصور کنم.” این جملهای است که مویز در یکی از مصاحبههایش بیان میکند. او با پشتکار و علاقه فراوان به نوشتن ادامه داد و در سال ۲۰۱۲ با انتشار رمان «من پیش از تو» به شهرت جهانی رسید. این رمان به بیش از ۴۰ زبان ترجمه شد و در لیست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز قرار گرفت.
اما جوجو مویز فقط یک نویسندهی موفق نیست. او زنی است با قلبی بزرگ و روحیهای شوخطبع. او عاشق حیوانات است و در مزرعهاش از اسبها و سگهای زیادی نگهداری میکند. او به خیریههای مختلف کمک میکند و همیشه سعی میکند به دیگران الهام ببخشد که به دنبال رویاهایشان بروند.
جوجو مویز به خاطر داستانهای عاشقانهاش معروف است. داستانهایی که پر از احساسات واقعی و شخصیتهایی است که انگار از دل زندگی بیرون آمدهاند. اما او دربارهی موضوعات دیگری هم مینویسد، از جمله جنگ، فقر و تبعیض. او با قلمی روان و داستانی جذاب، خوانندگان را به دنیای شخصیتهایش میبرد و آنها را وادار میکند که به مسائل مهم زندگی فکر کنند.
رمانهای او با شخصیتهای جذاب، داستانهای پرکشش و احساسات عمیق، مورد توجه طیف وسیعی از خوانندگان قرار گرفتند. مویز در این باره میگوید:
«من میخواهم داستانهایی بنویسم که مردم را به فکر کردن وادار کند، داستانهایی که به آنها امید و الهام ببخشد. من میخواهم نویسندهای برای همه باشم، نویسندهای که بتواند با همه ارتباط برقرار کند.»
آثار جوجو مویز: محبوبیت ادبیات عاشقانه در دستان مویز
مویز در سالهای اخیر به یکی از محبوبترین نویسندگان رمانهای عاشقانه تبدیل شده است. او جوایز متعددی را برای آثارش دریافت کرده است، از جمله جایزه انجمن رماننویسان عاشقانه برای رمان من پیش از تو. همچنین تاکنون، میلیونها نسخه از رمانهای مویز در سراسر جهان به فروش رفته است.
راز موفقیت جوجو مویز چیست؟ چرا کتابهای او تا این حد محبوب هستند؟ شاید بتوان گفت جوجو به خوبی میداند چگونه با احساسات خوانندگان بازی کند. او داستانهایی مینویسد که همزمان هم خندهدار و هم غمانگیز هستند، هم امیدبخش و هم تلخ. شخصیتهای او واقعی و قابل لمس هستند و داستانهایش پر از غافلگیری و پیچشهای داستانی است. مویز در اینباره میگوید:
«روزنامهنگاری به من یاد داد چگونه داستانهای واقعی را پیدا کنم و آنها را به شیوهای جذاب روایت کنم. اما همیشه احساس میکردم چیزی کم است. میخواستم داستانهای خودم را خلق کنم.»
اما مهمتر از همه، جوجو به عشق و امید ایمان دارد. او معتقد است حتی در تاریکترین لحظات زندگی هم میتوان روزنهای از نور پیدا کرد. این پیام مثبت و امیدبخش، یکی از دلایل اصلی محبوبیت کتابهای اوست. مویز در مصاحبهای نیز گفته است:
«من به نوشتن دربارهی چیزهایی که برای مردم مهم است علاقه دارم. عشق، فقدان، خانواده و دوستی چیزهایی هستند که همه ما با آنها درگیر هستیم.»
رمان دختری که رهایش کردی: میان عشق و جنگ
جوجو مویز در رمان دختری که رهایش کردی، با قلمی هنرمندانه و داستانی پرکشش، خواننده را به ماجرایی در زمان میان دو جنگ جهانی و لندن معاصر میبرد. این رمان دارای دو خط داستانی موازی است:
سوفی لفور در جنگ جهانی اول: در فرانسهی اشغال شده توسط آلمانها، سوفی لفور، زنی شجاع و مستقل، در تلاش است تا هتلی را که از همسرش به ارث برده، اداره کند. او مجبور است هر شب برای سربازان آلمانی غذا تهیه کند و به زودی متوجه نگاههای سنگین او به پرترهای میشود که همسرش، ادوارد، از او کشیده است. این پرتره، نمادی از عشق و امید برای سوفی است، اما به زودی به کانون توجه سربازان تبدیل میشود و زندگی او را به خطر میاندازد.
لیو هالستون در لندن سال ۲۰۰۶: لیو هالستون، زنی جوان که به تازگی همسرش را از دست داده، همان پرتره را به عنوان هدیه عروسی از همسرش دریافت کرده است. زمانی که متوجه میشود این پرتره ممکن است میلیونها پوند ارزش داشته باشد، وارد نبردی حقوقی میشود که زندگیاش را زیر و رو میکند.
دو داستان به ظاهر مستقل، به شکلی ماهرانه با یکدیگر پیوند میخورند. پرتره، به عنوان یک عنصر کلیدی، داستان سوفی و لیو را به هم متصل میکند و نمادی از عشق، از دست دادن، امید و قدرت هنر در مواجهه با سختیها میشود.
سه گانه من پیش از تو: یک جهان پرشور و امیدبخش
جوجو مویز با سهگانه من پیش از تو خوانندگان را در سراسر جهان مجذوب خود کرده است. این مجموعه که شامل «من پیش از تو»، «پس از تو» و «هنوز هم من (باز هم من)» میشود، به پیچیدگیهای عشق، فقدان و انعطافپذیری روح انسان میپردازد.
رمان اول این مجموعه نام آن را نیز یدک میکشد. در کتاب من پیش از تو، ما را با لوئیزا کلارک، زن جوانی عجیب و خوشبین که زندگی سادهای دارد، و ویل ترینور، مردی که زمانی ماجراجو بود و اکنون پس از یک حادثه غمانگیز فلج شده است، آشنا میکند. دنیای آنها زمانی که لوئیزا مراقب ویل میشود، به هم گره میخورد و پیوندی غیرمنتظره بین آنها شکل میگیرد.
مویز به صورت ماهرانه داستانی از شکوفایی عشق در مواجهه با سختیها خلق میکند. شخصیتها به وضوح ترسیم شدهاند و عواطف آنها قابل لمس است. مویز درباره کتاب من پیش از تو میگوید:
«من میخواستم داستانی بنویسم که مردم را به گریه بیندازد، اما در عین حال به آنها امید و الهام ببخشد. میخواستم نشان دهم که حتی در تاریکترین لحظات زندگی، عشق و شادی میتوانند وجود داشته باشند.»
رمان پس از تو: جمع کردن تکههای شکسته
در رمان دوم این مجموعه، کتاب پس از تو، لوئیزا را در حال دست و پنجه نرم کردن با پیامدهای مرگ ویل مییابیم. او که در غم و گناه غرق شده است، برای ادامه زندگی و یافتن معنا در زندگی خود تلاش میکند. کتاب دوم روایت زندگی او را دنبال میکند که به یک گروه حمایت از غم و اندوه میپیوندد، دوستیهای جدیدی ایجاد کرده و سفری را برای خودشناسی آغاز میکند.
رمان پس از تو به پیچیدگیهای التیام و یافتن امید پس از فقدان میپردازد و کسانی که درد مشابهی را تجربه کردهاند، با آن همذاتپنداری میکنند.
رمان هنوز هم من (یا با عنوان باز هم من): فصل جدید، یک ماجراجویی جدید
رمان پایانی سهگانه، کتاب هنوز هم من، لوئیزا را به آن سوی اقیانوس اطلس به شهر نیویورک میبرد – جایی که او کار جدیدی را برای یک خانواده ثروتمند آغاز میکند. در میان زرق و برق زندگی جدیدش، لوئیزا در روابط پیچیده حرکت میکند، با گذشته خود روبهرو میشود و قدرت انعطافپذیری خود را کشف میکند.
هنوز هم من پایانی رضایتبخش برای سفر لوئیزا ارائه میکند و رشد و استقلال او را به نمایش میگذارد. مویز در جایی راجع به این رمان میگوید:
«من فکر میکنم جوانان به داستانهایی نیاز دارند که به آنها نشان دهد تنها نیستند. آنها میخواهند بدانند که دیگران هم با مشکلات مشابهی روبرو هستند و میتوانند بر آنها غلبه کنند.»
رمان ستاره بخش: در تاروپود ادبیات و تاریخ
جوجو مویز اینبار داستانی جذاب از سرسختی، رفاقت و قدرت دگرگونکنندۀ کتابها را در رمان تاریخی خود، “ستاره بخش” ایجاد کرده است. این کتاب حکایتی است الهامبخش درباره زنانی که در دوران رکود بزرگ در آمریکا، با راهاندازی یک کتابخانه سیار، به روستاهای دورافتاده آمریکا میروند و با کتابهایشان، نور امید را به زندگی مردم میآورند.
در واقع، در قلب کتاب ستاره بخش، یک ابتکار واقعی که توسط النور روزولت برای مبارزه با بیسوادی و انزوا در مناطق روستایی آمریکا راهاندازی شد، وجود دارد. مویز در مصاحبهای درباره این رمان زنده و پویا گفته است:
«من شیفته داستان واقعی کتابخانههای سیار شدم. این زنان شجاع، با وجود مشکلات و خطرات، با عشق به کتابها و اعتقاد به قدرت آنها، به قلب جوامع رفتند و تغییری واقعی ایجاد کردند.»
رمان ستاره بخش، ادای احترامی به قدرت داستان و اهمیت دوستی در مواجهه با مشکلات است. مویز در این رمان چندین رشته روایت را در هم میآمیزد و به مضامین توانمندسازی زنان، عدالت اجتماعی و قدرت پایدار ارتباطات انسانی میپردازد. کتابداران سیار به چراغهای امید در جوامع خود تبدیل میشوند، نه تنها کتاب ارائه میدهند، بلکه گوش شنوا، دست یاری و احساس همبستگی را به کسانی که به حاشیه رانده شده و فراموش شدهاند، ارائه میدهند.
رمان کفش هایش: رقص زندگی در پیچ و تابهای سرنوشت
کتاب کفشهایش، کنکاشی عمیق و تأثیرگذار به درون زندگی دو زن است که به طور غیرمنتظرهای، داستان زندگیشان به هم پیوند میخورد. این رمان با طنزی لطیف و داستانی گیرا، نگاهی تازه به زندگی روزمره میاندازد و خواننده را به چالش میکشد تا دنیا را از دریچه چشم دیگران ببیند.
در قلب داستان، دو شخصیت اصلی به نامهای نیشا و سم قرار دارند. نیشا، زنی ثروتمند و زیبا، در اوج زندگی لوکس، با طلاق و از دست دادن همه چیز روبهرو میشود. در آن طرف ماجرا سم، مادری میانسال و زحمتکش، با مشکلات مالی و خانوادگی دست و پنجه نرم میکند.
یک اتفاق ساده در رختکن یک باشگاه ورزشی، زندگی این دو زن را به هم پیوند میزند: نیشا و سم به اشتباه کیفهای ورزشی یکدیگر را برمیدارند و کفشهایشان جابهجا میشود. همین اشتباه ساده آغازگر یک سری اتفاقات غیرمنتظره و خندهدار برای آنها میشود.
اقتباسهای سینمایی از آثار جوجو مویز: از صفحه کتاب تا پردهی نقرهای
من پیش از تو(Me Before You): عشقی فراتر از مرزها
رمان پرفروش من پیش از تو، به یکی از موفقترین اقتباسهای سینمایی از آثار مویز تبدیل شده است. این فیلم با بازی امیلیا کلارک و سم کلفلین، توانست احساسات عمیق در داستان را به تصویر بکشد و مخاطبان را با خود همراه کند.
من پیش از تو با پرداختن به موضوعات پیچیدهای چون اتانازی و معلولیت، بحثهای فراوانی را برانگیخت و به یکی از پربینندهترین فیلمهای عاشقانهی سال ۲۰۱۶ تبدیل شد.
آخرین نامه معشوق (The Last Letter from Your Lover): فیلمی از دو زمان متفاوت
رمان آخرین نامه معشوق با داستانی پرکشش و مرموز در دو برههی زمانی، به فیلمی جذاب و دیدنی تبدیل شد. این فیلم با بازی شیلین وودلی و فیلیسیتی جونز، توانست به خوبی فضای رمان را بازسازی کند و مخاطبان را تحت تاثیر قرار بدهد.
فیلم سینمایی آخرین نامهی معشوق با داستانی عاشقانه و رازآلود، نظر مثبت منتقدان و تماشاگران را به خود جلب کرد و به یکی از فیلمهای موفق سال ۲۰۲۱ تبدیل شد.
4 راز از آثار جوجو مویز: حواشی رمان های پرطرفدار مویز
با وجود محبوبیت و موفقیت آثار جوجو مویز، برخی از آثار او با انتقاداتی نیز مواجه شدهاند. در ادامه به برخی از این موارد میپردازیم:
اتهام ترویج اُتانازی در من پیش از تو
رمان و فیلم «من پیش از تو»، با پرداختن به موضوع اُتانازی (مرگ اختیاری) بحثهای فراوانی را برانگیخت. شاید شناختهشدهترین جنجال پیرامون کار مویز بر سر به تصویر کشیدن معلولیت و اُتانازی در این اثر باشد. منتقدان استدلال کردند که این کتاب کلیشههای مضر در مورد معلولیت را تداوم میبخشد و اُتانازی را به عنوان گزینهای ارجح برای زندگی با معلولیت ارائه میدهد. مویز از کار خود دفاع کرد و گفته است که داستان کتاب من پیش از تو درباره انتخاب فردی است و هرگز قرار نبوده است که یک تفسیر جهانی در مورد معلولیت باشد.
کلیشههای جنسیتی در شخصیتپردازی
برخی از منتقدان، شخصیتهای زن در آثار مویز را کلیشهای و وابسته به مردان میدانند. به عنوان مثال، در رمان «من پیش از تو»، شخصیت لوئیزا کلارک به عنوان یک زن جوان و بدون استقلال مالی به تصویر کشیده شده که به کمک و حمایت یک مرد نیاز دارد.
انتقادات به رمان ستاره بخش
رمان «ستاره بخش» با الهام از یک داستان واقعی دربارهی کتابداران سیار در کنتاکی آمریکا نوشته شده است. با این حال، مویز به دلیل تغییر برخی از جزئیات داستان اصلی و عدم پرداخت کافی به نقش زنان آفریقایی-آمریکایی در این رویداد، با انتقاداتی مواجه شد.
اتهام سرقت ادبی
مویز در سال ۲۰۱۵ با اتهام سرقت ادبی از یک نویسندهی ناشناس روبرو شد. این نویسنده ادعا کرد که مویز ایده و برخی از عناصر داستان «دختری که رهایش کردی» را از او کپی کرده است. با این حال، این ادعا در نهایت اثبات نشد و مویز از این اتهام تبرئه شد.
سخن پایانی
با نگاهی به جهان داستانی جوجو مویز، میتوان دریافت که او با قلمی توانا و نگاهی ژرف، دغدغههای انسانی را در قالب داستانهایی جذاب و خواندنی به تصویر میکشد. او با خلق شخصیتهایی باورپذیر و موقعیتهایی چالشبرانگیز، مخاطب را به تفکر و تأمل درباره زندگی و روابط انسانی وامیدارد. مویز با حفظ امید و عشق در پس زمینه داستانهایش، خواننده را به سوی آیندهای روشنتر و پرامیدتر هدایت میکند. بیشک، جوجو مویز یکی از نویسندگان برجستهای است که آثارش تا مدتها در ذهن و قلب خوانندگان باقی خواهد ماند.
سوالات متداول درباره جوجو مویز
1) آیا جوجو مویز در کودکی کتابخوان بوده است؟
بله، بسیار! جوجو مویز در خانهای بدون تلویزیون بزرگ شده و کتابها، دوستان همیشگی او بودهاند.
2) قبل از نویسندگی، جوجو مویز چه کار میکرده است؟
جوجو مویز قبل از نویسندگی مشاغل مختلفی مانند روزنامهنگاری، تهیه فیش بانکی برای نابینایان و حتی بروشورنویسی را تجربه کرده است.
3) اولین رمان جوجو مویز چیست؟
اولین رمان جوجو مویز تحت عنوان «سرپناه بارانی» پس از پیچوخمهای بسیار در سال ۲۰۰۲ منتشر شد.
4) بهترین کتاب جوجو مویز کدام است؟
به جرئت میتوان گفت کتابهای من پیش از تو و دختری که رهایش کردی از بهترین و مشهورترین رمانهای جوجو مویز هستند.