هوشنگ گلشیری: نویسندهای جریانساز
هوشنگ گلشیری، نامی درخشان در عرصهی ادبیات داستانی معاصر ایران، چهرهای تأثیرگذار در جریان روشنفکری و ستون محکمی در بنای رمان و داستان کوتاه فارسی است. او با روایتهای بدیع، نثر درخشان و نگاهی نقادانه به جامعه، توانست مرزهای داستاننویسی را در هم بشکند و سبکی نو و پیشرو را در ادبیات فارسی پایهگذاری کند. هوشنگ گلشیری در ۱۶ خردادماه ۱۳۷۹ درگذشت. به مناسبت سالروز از دست دادن این نویسنده بزرگ مروری خواهیم داشت بر زندگی و آثار او.
مروری کوتاه بر زندگی هوشنگ گلشیری
هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۱۶ در اصفهان به دنیا آمد. پدرش، کارگر بنا در شرکت نفت، به واسطهی شغلش مجبور به مهاجرتهای پیدرپی بود. بدین ترتیب، هوشنگ گلشیری در ۵ سالگی به همراه خانواده راهی آبادان شد. سالهای اقامت در آبادان، تأثیری عمیق بر شکلگیری شخصیت و نگاه او به جهان گذاشت.
آبادان آن روزگار، شهری چند فرهنگی و پرجنب و جوش بود. تلاقی فرهنگها و طبقات اجتماعی مختلف، تجربهای منحصر به فرد را برای هوشنگ گلشیری رقم زد. او در آثارش، بارها به این دوران و تأثیراتی که بر ذهن و روحش گذاشته، اشاره میکند.
دوران تحصیل هوشنگ گلشیری در آبادان سپری شد. او پس از پایان دورهی دبیرستان، در سال ۱۳۳۴ به اصفهان بازگشت و در سال ۱۳۳۸ در رشتهی ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان به تحصیل پرداخت. سالهای دانشجویی، دورهی شکوفایی استعدادهای ادبی گلشیری بود. آشنایی با انجمن ادبی صائب و دیگر فعالان عرصهی ادبیات، زمینهای برای رشد و پرورش نگرش نقادانهی او نسبت به جامعه و ادبیات معاصر ایران فراهم آورد.
آغاز فعالیتهای سیاسی و رویارویی با سانسور
همزمان با فعالیتهای ادبی، هوشنگ گلشیری به جرگهی فعالان سیاسی نیز پیوست. او در اواخر دههی چهل خورشیدی، تحت تأثیر فضای سیاسی حاکم بر کشور، به فعالیتهای سیاسی رو آورد. این گرایش به قیمت بازداشت و زندان برای او تمام شد. رویارویی با سانسور و سرکوب، تجربهای تلخ اما تأثیرگذار در زندگی گلشیری بود. این تجربه در آثار بعدی او، به ویژه در رمانهای «شازده احتجاب» و «کریستین و کید»، به شکلی نمادین و با نگاهی انتقادی بازتاب یافت.
هوشنگ گلشیری چند سال قبل از مرگش گفتوگوی نسبتاً مفصلی با بخش تاریخ شفاهی سازمان اسناد و کتابخانه ملی کرد. او در این گفتوگو درباره دوران کودکی، نوجوانی و سالهای نویسندگی خود به شکل تفصیلی صحبت کرده است. در ادامه بخشی از این مصاحبه را میخوانیم تا با زندگی این نویسنده از زبان خود او آشنا شویم.
هوشنگ گلشیری به روایت خود
من در سال ۱۳۱۶ در اصفهان متولد شدم. ماه و روز [آن] معلوم نیست و در ابر تاریخ گم شده، احتمالاً در چهار، پنج سالگی به آبادان رفتیم، پس در آبادان در یک خانواده کارگری بزرگ شدهام. پدر کارگر شرکت نفت بود و به اصطلاح آبادانیها، بنجها و لولههای عظیم شرکت را میساخت. تا کلاس دهم در دبیرستان در آبادان بودم.
در محلههای کارگری متفاوت مثل فرحآباد دو یا چهار یا دوازده (محلههای مشهور در آبادان) بزرگ شدیم. در سال ۱۳۳۴ پدرم اخراج شد، یعنی بازنشسته شد. آن هم [بدنبال] آن اتفاقاتی که بعد از ۱۳۳۲ افتاد یعنی وقتی انگلیسیها برگشتند، شروع کردند به اخراج کردن کارگرها و تعداد را تقلیل دادن (به دلیل وحشتی که از تظاهرات قبل داشتند) دو سالی هم ما در دبیرستان ادب اصفهان دیپلم گرفتیم. یک سالی منتظر سربازی و… بودم که قرعهکشی شد و به اصطلاح آن روز پوچ در آمد.
مدتی در دفتر اسناد رسمی و مدتی هم در بازار در مغازه رنگرزی یا خرازیفروشی (از این کارهای خردهپا) یا در شیرینیفروشی در تابستانهای ایام تحصیل کار میکردم. کلاسهایی را وزارت فرهنگ سابق گذاشته بود که من قبول شده و معلم شدم. در آغاز به دهی در نزدیکیهای یزد به نام تودشک رفتم و شش ماه آنجا بودم در این مدت چون دیپلمم ریاضی بود، دیپلم ادبی هم گرفتم و در دانشکده ادبیات اصفهان (شبانه) قبول شدم و ناچار ما را به نزدیکتر منتقل کردند.شش فرسخی راه بود و با چرخ میرفتیم و میآمدیم.
روزها درس میدادم و شبها درس میخواندم. بعد لیسانس ادبیات گرفتم. در دهات نزدیک مثل فلاورجان و… درس میدادم یا نزدیک مبارکه (که آن را هم با چرخ باید میرفتیم و میآمدیم) بعد کمکم به اصفهان منتقل شدم و در دبیرستان نمونه درس میدادم. تا سال ۱۳۴۱ که اتهام سیاسی کوچکی برایم پیدا شد و مدت زمانی زندان بودم و وقتی برگشتم، توانستم سر کار بروم. تا سال ۱۳۵۲که باز یک اتفاقی افتاد و کمیته مشترک و دستگیری و…. که آن هم سبب شد که محروم از حقوق اجتماعی بشوم و پنج سال معلق از تدریس. ناچار به تهران منتقل شدم و به صورت حقالتدریسی در هنرهای زیبا درس دادم.
یک سال هم در ابتدایش در انتشاراتی که به دانشگاه صنعتی شریف وابسته بود، کار کرده [کتابها] را ادیت میکردم. در سال ۱۳۵۹ به اصفهان برگشتم در آبادان با فرزانه طاهری که مترجم است، ازدواج کردم. بعد از پنج شش ماه به اصفهان برگشتم و در دبیرستانها تدریس میکردم که باز رسماً به تهران منتقل شدم، بعد در انقلاب فرهنگی عذر مرا خواستند. هیچوقت هم دنبالش نرفتم چون فکر میکردم که زشت است برای یک نویسنده که دنبال این خردهکاریها برود، علتش هم ساده بود چون رئیس دانشکده ما نامسلمانی بود که کتابی در مدح فرح نوشته بود و میخواست نوعی انتقامکشی کند.
دانشجویان محترم هم پشت این قایم شده بودند به هر صورت بهترین اساتیدی که در هنرهای زیبا بودند در آن زمان اخراج شدند مثل بیضایی، من، شمیم بهار و دیگران. از سال ۱۳۶۰ هیچ جا کار نکردم و هر جا که برای تدریس دعوتم کردند، از سر اعتراض نرفتم مگر یک ماهی که برای نشر دانشگاهی رفتم.
در این مدت از طریق ویراستاری ترجمههای دیگران و… یا گاهی که کتابکی در میآید، امرار معاش میکنم. پنج، شش بار هم با دعوت به خارج سفر کردم. در سال ۵۶، ۵۷ به دعوت اینترنشنال رایتینگ پروگرام سه ماهی دعوت شدیم که آنجا شعرخوانی، داستانخوانی و…. بود و ما هم با نویسندگانی از اروپای شرقی و فرانسه، کره، ژاپن و… آشنا شدیم.
بعداً هم چندین دعوت بوده، از هلند گرفته تا خانه فرهنگهای جهان [مثل] آلمان یا سیرا در آمریکا [خلاصه] دور جهان به خصوص اروپا و آمریکا را خوب گشتم. آخرین بار هم امسال به بنیاد هاینسبرگ دعوت داشتم که به دلیل مسائل و اختلافاتی که بین ایران و آلمان هست. نمیخواستند که بنده به بنیاد هاینسبرگ بروم مانع خروجم شدند. دو فرزند دارم که چهارده و پانزده ساله هستند. پنج، شش سال هست که صاحب یک خانهای شدهایم که داریم قسطش را میدهیم و این بزرگترین اقبال بود وگرنه در خیابان بودیم.
هوشنگ گلشیری فراتر از آثار: انجمن صائب، جنگ اصفهان و کارنامه
هوشنگ گلشیری از جمله نویسندگانی بود که تنها به نوشتن اکتفا نکرد. او سالها با برگزاری جلسات کارگاه داستان به پرورش نویسندگان و منتقدان نسل بعد از خود همت گماشت. جلساتی که تا پایان مرگ او بدون تعطیلی ادامه داشتند و در جریان داستاننویسی معاصر ایران تاثیر گذار بودند.
برای خرید کتاب احضار مغان کلیک کنید.
هوشنگ گلشیری این فعالیتها را ابتدا با پیوستن به انجمن صائب در اصفهان و بعدها جنگ اصفهان آغاز کرد. در کتاب احضار مغان که مجموعه مقالاتی است در نقد و تحلیل آثار هوشنگ گلشیری به کوشش محمد تقوی دراینباره چنین میخوانیم.
« هوشنگ گلشیری تحصیل در دانشکده ادبیات را در سال ۱۳۳۸ آغاز کرد و از سال ۱۳۳۹ پایش به انجمن ادبی صائب باز شد. جنگ اصفهان هم بعدها از همین انجمنهای ادبی مایه گرفت. انجمن صائب بیشتر محفل جوانان نوگرا بود و چندان برای نویسندگان اسم و رسمدار آن زمان جالب نبود اما بعدها جاذبهی جنگ اصفهان بزرگترهایی مثل ابوالحسن نجفی را هم جذب کرد که در فرانسه درس خوانده بود و با نحلههای جدید نقد آشنا بود و زبانشناسی هم میدانست.
جلسات جنگ اصفهان بین سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۵۰ در چند دوره تشکیل شد. رسم این بود که در هرجلسه پس از خواندن اثر، مخاطبان به بحث در مورد آن میپرداختند. توجه میفرمایید که بر سر خود اثر بحث میکردند و نه تبعات اجتماعی آن. زمانه زمانهی ادبیات متعهد بود و منتقدینی که ادبیات را فقط برای انجام ماموریتهای اجتماعی میخواستند و بس. پس شاید آغاز شکستن این دگم ضرربار و ترک برداشتن این بت عیار را مدیون این جلسات باشیم.
وقتی از اینجا که امروز ایستادهایم نگاه میکنیم به روشنی درمییابیم جنگ اصفهان فقط مجموعهای از جلسات نبود بلکه جریان ادبی هوشمند و بسیار تاثیرگذاری بود.»
هوشنگ گلشیری به واسطهی این دست از فعالیتهای خود در ادبیات فارسی جریانساز است.
او بعدها در تهران این جلسات را در گالری کسری ادامه داد. از دل جلساتی که در کسری برگزار میشد نشریه کارنامه سربرآورد. نشریهای که بسیاری از داستانها و اشعار مهم ادبیات فارسی اولین بار در آن به چاپ رسید. کارنامه در میانهی پرآشوبترین سالهای سیاسی کشور، به دور از حاشیه تنها و تنها به طور تخصصی به کار داستان میپرداخت. علاوه بر اینها گلشیری آثار درخشان و ماندگاری خلق کرده است از جمله این آثار میتوان به شازده احتجاب، آینههای دردار، باغ در باغ، نیمه تاریک ماه و دیگر داستانهای اشاره کرد. در ادامه به بررسی برخی از این اثرها میپردازیم.
برای خرید کتاب شازده احتجاب اینجا کلیک کنید
شازده احتجاب: روایت یک فروپاشی به زبان هوشنگ گلشیری
شازده احتجاب، که در سال ۱۳۴۸ منتشر شد، یکی از برجستهترین آثار گلشیری و نمونهی درخشان استفاده از تکنیک جریان سیال ذهن در ادبیات ایران است. این رمان روایتگر داستان زندگی مردی است که در دورهی قاجار و پهلوی اول زندگی میکند. راوی، با زبانی آشفته و پریشان، به روایت خاطرات و توهمات خود میپردازد و تصویری تکاندهنده از فروپاشی روانی خویش و جامعهی پیرامونش به دست میدهد.
راوی رمان، شخصیتی چندوجهی و درگیر با بحرانهای درونی و بیرونی است. او که از خاندانی قاجاری است، با روی کار آمدن رضاشاه و تغییرات اجتماعی ناشی از آن، احساس سرخوردگی و انزوا میکند. گذشتهی درخشان خاندانش، در تقابل با وضعیت آشفتهی حال، او را دچار نوعی از بیهویتی و سردرگمی میسازد
رمان شازده احتجاب صرفاً به روایت فروپاشی روانی راوی محدود نمیشود. هوشنگ گلشیری با زیرکی، از ذهن پریشان شخصیت اصلی به مثابهی آینهای برای بازتاب وضعیت آشفتهی جامعهی ایران در دورهی گذار از قاجار به پهلوی استفاده میکند. استبداد قاجاری، ظهور رضاشاه و تغییرات اجتماعی و فرهنگی ناشی از آن، همگی در بستر روایت این پریسانی ذهنی بازتاب مییابند.
راوی غیرقابل اعتماد، عنصر کلیدی در رمان شازده احتجاب است. به دلیل فروپاشی روانی، بازگویی خاطرات و وقایع صادق نیست. راوی گاه به طور عمدی حقایق را کتمان میکند و گاه به دلیل توهمات و کابوسهایش، واقعیت را تحریف میکند. این عدم صداقت راوی، خواننده را در موقعیتی مبهم قرار میدهد و او را به چالش میکشد تا میان واقعیت و خیال در دنیای ذهنی تمایز قائل نشود.
زبان رمان شازده احتجاب نیز در انطباق کامل با وضعیت روانی راوی است. جملات کوتاه و گسسته، ساختار نحوی نامنظم، و استفاده از واژگان مبهم و گاه متناقض، همگی حس آشفتگی و پریشانی ذهن راوی را به خواننده القا میکنند. هوشنگ گلشیری با ظرافتی مثالزدنی، از زبان به مثابهی ابزاری برای بازنمایی دقیق وضعیت روانی شخصیت خود بهره میبرد.
گلشیری در این داستان و بسیاری دیگر از آثار خود از تکنیک سیال ذهن استفاده کرده است. برای درک بهتر داستانهای او لازم است با این تکنیک آشنا شویم.
جریان سیال ذهن: تکنیک گلشیری برای روایت
جریان سیال ذهن، روشی برای روایت داستان است که در آن، نویسنده به بازنمایی مستقیم افکار و احساسات درونی شخصیت، بدون دخالت راوی بیرونی، میپردازد. این تکنیک خواننده را در سیلی از خاطرات، تداعیها، و احساسات لحظهای شخصیت غوطهور میکند و به او امکان میدهد تا دنیای درونی پیچیدهی راوی را به شکلی بیواسطه درک کند.
جریان سیال ذهن غالباً از طریق تکگویی درونی به کار گرفته میشود، که در آن افکار شخصیت به صورت نقل قول مستقیم یا غیرمستقیم ارائه میشوند. نویسنده در این روش از جملات کوتاه، جملات ناقص، تغییر ناگهانی موضوع، و فقدان انسجام زمانی و مکانی برای نشان دادن سیال بودن و آشفتگی افکار شخصیت استفاده میکند.
این تکنیک به خواننده اجازه میدهد تا شخصیتها را عمیقتر بشناسد و با افکار، احساسات و انگیزههای پنهان آنها آشنا شود. با قرار دادن خواننده در ذهن شخصیت، جریان سیال ذهن به ایجاد حس همذاتپنداری با او کمک میکند و خواننده را قادر میسازد تا دنیا را از دیدگاه شخصیت ببیند.
هوشنگ گلشیری از جمله نویسندگانی است که از این تکنیک در آثار خود همچون شازده احتجاب و آینههای دردار استفاده کرده است.
برای خرید آینههای دردار اینجا کلیک کنید.
آینههای دردار: رمانی با داستانهای تو در تو
رمان با محوریت ابراهیم، نویسندهای میانسال که از سفر کوتاهی به اروپا بازگشته، آغاز میشود. ابراهیم در جریان جلسات داستانخوانی خود در شهرهای مختلف، با یادداشتهای مرموزی از سوی فردی ناشناس مواجه میشود. این یادداشتها که حاوی پرسشهایی در باب داستانهای اوست، سرآغاز سفری درونی برای ابراهیم به شمار میرود. او در تلاش برای کشف هویت صاحب یادداشتها، با خاطرات گذشته و عشق گمشدهی خود، صنم، روبرو میشود.
هوشنگ گلشیری خود دربارهی این کتاب میگوید که آینههای دردار به ظاهر سفرنامه است. سفرنامهای که در آن شخصیت اصلی در آن از شهری به شهر دیگر و از کشوری به کشوری دیگر میرود. آینههای دردار در واقع روایتی از غربت نویسندهای در تبعید است. شخصیت اصلی داستان نویسندهای است که در خلال روایت مدام از آثار او میخونیم. از روایتی به روایتی دیگر میرویم و در جهان او گم میشویم. جریان سیال ذهن را در این اثر گلشیری نیز میبینیم. خواننده مدام بین گذشته و حال و داستانهای مختلف ابراهیم، در گردش است.
گلشیری با بههمآمیختن زمانهای گذشته، حال، و رویا، خواننده را در مسیری پرپیچوخم از ذهن و خاطرات ابراهیم همراه میکند. این ساختار، بازتابی از آشفتگی درونی و سردرگمی شخصیت اصلی در مواجهه با گذشته و ابهامات پیش رو است. آینههای دردار با رویکرد مدرن و جسورانهی خود، در زمر آثار پیشگام ادبیات داستانی معاصر ایران قرار میگیرد. هوشنگ گلشیری با طرح پرسشهای بنیادین در بابِ هویت، خاطره، و مفهوم وطن، همچنان خواننده را به تأمل و کاوش در لایههای عمیقتر وجود انسان وا میدارد.
برای خرید نیمه تاریک ماه اینجا کلیک کنید.
نیمه تاریک ماه: مجموعه داستان کوتاه
قرار بر این بود که تمامی آثار منتشر شدهی هوشنگ گلشیری در مجموعهای کنار هم بیایند. این امر محقق نشد و تنها جلد نخست از این مجموعه یعنی همین کتاب نیمه تاریک ماه که مجموعه داستانهای کوتاه اوست به چاپ رسید. این داستانخها بر اساس تاریخ انتشارشان گرد هم آمدهاند و هرکدام شاهکاری در میان داستانهای کوتاه فارسی به شمار میآیند.
برای خرید کتاب باغ در باغ اینجا کلیک کنید.
باغ در باغ کتابی متفاوت در میان آثار هوشنگ گلشیری
هوشنگ گلشیری علاوه بر داستاننویسی درخشان، در عرصهی نقد ادبی نیز نامی پرآوازه است. حاصل سالها مطالعه و تامل او در متون ادبی، مجموعه مقالاتی است با عنوان باغ در باغ که در دو جلد منتشر شده است. این کتاب وزین، گنجینهای است گرانبها برای علاقهمندان به ادبیات، منتقدان ادبی و پژوهشگران عرصههای مختلف فرهنگی.
باغ در باغ شامل مقالاتی است که هوشنگ گلشیری در طول سالهای مختلف نوشته و در نشریات گوناگون به چاپ رسانده است. انتشارات نیلوفر این مقالات را در دو مجلد با عنوان کلی «باغ در باغ» گردآوری و منتشر کرده است.
- جلد اول به نقد شعر، نقد داستان و چند یادداشت اختصاص دارد. در این بخش، مقالاتی در باب شعر فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو و شاعران نسل بعد از انقلاب به چشم میخورد. همچنین گلشیری در این جلد به نقد آثاری از نویسندگان مطرحی چون جلال آل احمد، صادق هدایت، محمود دولتآبادی و ابراهیم گلستان میپردازد.
- جلد دوم در امتداد جلد اول، شامل نقدهایی بر آثار ادبی و هنری است. علاوه بر این، بخشهایی از این جلد به یادداشتهایی در باب ادبیات کهن، سینمای معاصر و گفتوگوهایی با گلشیری اختصاص یافته است.
باغ در باغ را میتوان آیینهای دانست که ذهن پویا و نقاد هوشنگ گلشیری را بازتاب میدهد. او در این کتاب، ضمن تحلیل و بررسی آثار دیگران، به طور غیرمستقیم، دیدگاهها و دلمشغولیهای فکری و ادبی خود را نیز آشکار میکند.
هوشنگ گلشیری نامی ماندگار در داستاننویسی
میراث ادبی او، نسلهای متعددی از نویسندگان و خوانندگان را تحت تاثیر قرار داده است. آثار او به زبانهای مختلف ترجمه شده و در سطح بینالمللی مورد استقبال قرار گرفته است.
هوشنگ گلشیری با خلاقیت و نوآوری خود، دریچههای جدیدی را به روی داستاننویسی فارسی گشود و راه را برای ظهور نسل جدیدی از نویسندگان پیشرو هموار کرد. او در تاریخ ادبیات ایران، نامی جاودانه از خود به یادگار گذاشت او با آثار پیشرو و بدیعش، انقلابی در نثر فارسی ایجاد کرد. او را میتوان از برجستهترین چهرههای داستاننویسی در ایران دانست که با قلمی قدرتمند و نوآورانه، مرزهای واقعیت و خیال را در هم مینوردید و خواننده را به دنیایی وهمانگیز و سرشار از ابهام و تأمل سوق میداد.