خواهران برونته: یک خانوادهی نابغه
مقدمه: نگاهی به سرگذشت خانوادهی برونته
فهرست مطالب
در یک کلبهی کوچک در یورکشایر انگلستان، سه خواهر جوان در کنار پدرشان، کشیشی منزوی و سختگیر، زندگی میکردند. امیلی، شارلوت و آن، خواهران برونته، در میان تپههای بادگیر و دشتهای وسیع، دنیایی از تخیلات را در ذهن خود میپروراندند. دنیایی که بعدها به شاهکارهای ادبی تبدیل شد و نام آنها را در تاریخ ادبیات جاودانه کرد.
اما این دنیای خیالانگیز، چگونه به واقعیت پیوست؟ چه عواملی باعث شد تا خواهران برونته، در عصری که زنان نویسنده به سختی پذیرفته میشدند، به چنین شهرتی دست یابند؟ و مهمتر از همه، کدام یک از آثار آنها ارزش خواندن دارد و چرا باید به سراغ کتابهایشان برویم؟
خواهران برونته در خانوادهای پرجمعیت و در شرایطی سخت و دشوار بزرگ شدند. پدرشان، پاتریک برونته، کشیشی جدی و سختگیر بود و مادرشان در سنین پایین از دنیا رفت. این سه خواهر به همراه برادرشان، برانول، در خانهای کوچک و دورافتاده در یورکشایر زندگی میکردند.
شرایط سخت زندگی، بیماری و مرگ زودهنگام دو خواهر بزرگتر و انزوای اجتماعی، تأثیر عمیقی بر روحیه و شخصیت آنها گذاشت. اما در این میان، تخیلات و داستانهایی که با هم میساختند، به آنها پناهگاهی برای فرار از واقعیتهای تلخ زندگی میداد. آنها دنیایی از شخصیتها، ماجراها و احساسات را در ذهن خود خلق میکردند.
سرنوشت مشترک خواهران برونته از نویسندگی تا مرگ
در محافل ادبی شوخی کوچکی وجود دارد که تشخیص اینکه کدام یک بیشتر مورد توجه قرار میگیرد غیرممکن است: رمانهای خواهران برونته یا خود برونتهها! اگرچه مردم همیشه دوست دارند داستان نویسندگانی را که داستانهایشان را دوست دارند بدانند، اما به نظر میرسد که خواهران برونته طرفداران خاص و همیشگی خود را دارند. این احتمالاً به این دلیل است که آنها یک یا دو نابغه ادبی در خانواده ندارند، بلکه همهی افراد خانوادهشان یک نابغهی منحصر به فرد هستند.
در سال ۱۸۲۰، پاتریک برونته به عنوان متولی کلیسای هاورث منصوب شد و به همراه همسر خود، ماریا و شش فرزندشان به این شهر کوچک نقل مکان کردند. اگرچه هاورث برای بقیه عمرشان خانه آنها باقی ماند و فضای دشت و تپههای اطراف تاثیر عمیقی بر نوشتههای خواهران برونته گذاشت، اما تاریخچه این خانواده نه در یورکشایر، بلکه در ایرلند آغاز شد، جایی که پاتریک، اولین فرزند از ده فرزند، در ۱۷ مارس ۱۷۷۷ در کانتی داون متولد شد.
پاتریک بعد از آن که در کالج سنت جان کمبریج پذیرفته شد، نام خود را از برانته به برونته تغییر داد. پشتکار و تعهدی که او را به کمبریج رسانده بود، او را در چندین مقام کشیشی، عمدتاً در شمال انگلستان، پیش برد تا اینکه به هاورث رسید و سرنوشت خانوادهی خود را برای همیشه به آنجا گره زد.
آغاز تراژدیهای پیاپی در خانواده برونته
در ۱۵ سپتامبر ۱۸۲۱، ماریا برانول مادر خانواده بر اثر سرطان درگذشت و خواهر مجردش، الیزابت برانول، برای اداره خانه کشیشی آمد و خانه راحت خود در پنزنس را با آب و هوای خشن یک شهر شمالی دورافتاده عوض کرد. در سال ۱۸۲۴، خواهران برونته برای اولین بار به دنیای بیرون از هاورث قدم گذاشتند تا در مدرسه دختران روحانی در کوان بریج نزدیک کربی لونسدال شرکت کنند.
این تجربه که الگویی برای مدرسه بدنام لووود در رمان جین ایر شارلوت برونته شد، با فاجعهای به پایان رسید. خواهر بزرگتر خانواده ماریا به دلیل بیماری به خانه فرستاده شد. ماریا در می ۱۸۲۵ در سن ۱۱ سالگی درگذشت. الیزابت ده ساله نیز اندکی بعد به خانه بازگردانده شد و در ۱۵ ژوئن در هاورث درگذشت.
در چند سال بعد، فرزندان بازمانده در خانه ماندند و دنیای خیالی غنیای را ایجاد کردند که با هدیه پدرشان به برانول، مجموعهای از سربازان اسباببازی، جرقه زده شد. پاتریک به دلیل نقش مهمی که تحصیل در زندگی خودش داشت، فرزندانش را در مسیر کسب دانش تشویق میکرد. هر کتابی که به دستشان میرسید را مشتاقانه میخواندند و کتابهای کوچک مصور خودشان را میساختند که به اندازه کافی کوچک بودند تا سربازان اسباببازی از آنها استفاده کنند، با دستخطی ریز برای جلوگیری از نگاههای کنجکاو بزرگسالان خانه کشیشی.
از معلمی تا نویسندگی: مبارزه با مردسالاری عصر ویکتوریایی
نداشتن درآمد شخصی پدرشان به این معنی بود که خواهران باید مهارتهایی را کسب میکردند که آنها را قادر میساخت تا به عنوان معلم سرخانه امرار معاش کنند، تنها گزینه شغلی قابل قبول اجتماعی برای زنان جوان بدون ثروت. به همین منظور، شارلوت در سال ۱۸۳۱ به مدرسه خانم وولر در رو هد، میرفیلد فرستاده شد. در آنجا با دوستان مادامالعمرش، الن ناسی و مری تیلور آشنا شد. او در نهایت به عنوان معلم به مدرسه بازگشت و ابتدا امیلی و سپس آن را به عنوان شاگرد و بعد معلم برد.
ردپای این تجربیات در تمامی رمانهای خواهران برونته به چشم میخورد. از میان خواهران برونته شارلوت بیش از همه از شغل معملی دلگیر بود و رضایت نداشت. سرانجام هم او بود که این سرنوشت را تغییر داد و زندگی خود و خواهرانش را با نویسندگی گره زد.
در سال ۱۸۴۶ کتاب شعرهای خواهران برونته با اسامی مستعار کرر الیس و اکتن بل منتشر شد. این کتاب نه فروش رفت و نه سروصدایی به پا کرد. اما آنها مطمئن بودند که نوشتن سرنوشت آنهاست پس به نوشتن رمان روی آوردند و هرکدام شاهکارهایی خلق کردند. بلندیهای بادگیر، جین ایر و اگنس گری به فاصلهی چندین سال از هم و با نام مستعاری مردانه خلق شدند و هرچند که در ابتدا با موفقیت چشمگیری مواجه نشدند اما هرکدام از آنها به یکی از پایههای مهم ادبیات کلاسیک تبدیل شدند.
در ژوئیه ۱۸۴۸، جورج اسمیت، ناشر مشهور لندنی، با دو خانم کوچک اندام و مضطرب روبرو شد. یکی از آنها، با عینکی بر چشم، نامهای را به دست اسمیت داد که به کِرر بل خطاب شده بود – نویسنده مردی که با رمان «جین ایر» شهرت یافته بود. اما در حقیقت، این خانم، شارلوت برونته بود و خواهرش، آن برونته، او را همراهی می کرد.
این ملاقات پرده از راز خواهران برونته برداشت و سرآغازی بود برای افسانهی خواهران برونته در جهان ادبیات. اما سایهی سنگین تراژدی خانوادهی خواهران برونته را ترک نکرده بود. فاجعه در اکتبر ۱۸۴۸ رخ داد، زمانی که امیلی به بیماری سل مبتلا شد. در دسامبر ۱۸۴۸، تابوت امیلی در همان طاق مادر و برادرش گذاشته شد. آن به زودی پس از آن که به همان بیماری بیامان که مادر، برادر و سه خواهرش را از زندگی محروم کرده بود مبتلا شد ، به کام مرگ کشیده شد.
دنیای تخیل نجاتدهندهی همیشگی خواهران برونته
تنها اعضای باقی مانده از خانواده برونته پاتریک و شارلوت بودند. شارلوت از فقدان همراهانش بسیار متأسف بود. نوشتن انرژی او را بازمیگرداند. او در شرلی احساسات خود را اینگونه توضیح داد:
“چه کسی به تخیل اهمیت میدهد؟ چه کسی فکر نمیکند که این یک ویژگی نسبتاً خطرناک و بیمعنی است – شبیه ضعف – شاید شرکت در جنون – یک بیماری تا یک هدیه ذهن؟ احتمالاً همه اینطور فکر میکنند، اما کسانی که آن را دارند – یا تصور میکنند که آن را دارند.
با شنیدن صحبتهای آنها، باور میکنید که اگر آن اکسیر در اطراف آنها جریان نمییافت، قلبشان سرد میشد. که اگر آن شعله دیدشان را اصلاح نمیکرد، چشمانشان تار میشد. اگر این همراه عجیب آنها را رها میکرد، تنها میشدند. شما تصور میکنید که نوعی امید شاد به بهار، جذابیت خوب به تابستان، لذت آرام به پاییز، تسلی به زمستان میبخشد که شما احساس نمیکنید. البته یک توهم؛ اما متعصبان به رویای خود میچسبند و آن را برای طلا نمیدهند.”
شارلوت همچنین هنگام اعلام تکمیل شرلی به ناشر خود نوشت:
“اکنون هر چه بر سر کار می آید، اشتغال به نوشتن آن برای من موهبتی بوده است. مرا از واقعیت تاریک و ویران به منطقهای غیرواقعی اما شادتر برد.
او در نامه بعدی به همان ناشر نوشت:
سه ماه پیش که داشتم غرق میشدم، قوه تخیل مرا بلند کرد.خدا را شکر که این قوه را به من داد. و این برای من بخشی از دین من است که از این موهبت دفاع کنم و از داشتن آن سود ببرم.»
در این مدت، کشیش پدرش، کشیش آرتور بل نیکولز، وقت زیادی را با پاتریک و شارلوت میگذراند. طولی نکشید که او پیشنهاد داد و شارلوت پذیرفت. آنها صبح پنجشنبه ۲۹ ژوئن ۱۸۵۴ ازدواج کردند. یک سال پس از ازدواج، شارلوت درگذشت. علت مرگ او مانند تمام دیگر اعضای خانواده سل بود و تصور میشود که عوارض اوایل بارداری این روند را تسریع کرده است.
پاتریک برونته در نهایت از همسر و شش فرزندش بیشتر عمر کرد. تنها همراه او شوهر شارلوت بود که طبق آخرین خواستههای شارلوت از پدر شارلوت مراقبت میکرد. پاتریک در سن ۸۴ سالگی آخرین نفر از خانوادهاش بود که درگذشت.
مروری بر آثار خواهران برونته
حال که مروری داشتیم بر زندگی خواهران برونته و با فراز و نشیب زندگی آنها آشنا شدیم، نگاهی بیندازیم به آثار خواهران برونته تا ببینیم چه چیزی آنها را تبدیل به یک خانوادهی نابغه کرد. خانوادهای که آثار تمامی آنها به یک اندازه مهم و تاثیرگذارند تا آنجا که بیشتر از آن که آنها را جدا جدا و به نام بشناسند، باهم میشناسند، به نام خواهران برونته!
بزرگترین آنها: شارلوت برونته
همانطور که گفته شد شارلوت برونته در ۳۹ سالگی بر اثر بیماری سل درگذشت، اما آثار او همچنان زنده هستند و به نسلهای جدید الهام میبخشند. او با قلم خود، به زنان قدرت بخشید، به آنها آموخت که میتوانند رویاهای خود را دنبال کنند و به خوشبختی برسند. او به ما نشان داد که عشق، مهمترین چیز در زندگی است و باید برای آن جنگید. در ادامه به بررسی آثار این نویسندهی تاثیرگذار میپردازیم. از این نویسنده ۴ اثر به جا مانده است:
-
جین ایر (Jane Eyre): شاهکار برونته که داستان دختری یتیم و مستقل را روایت میکند که در برابر سختیها مقاومت میکند و برای عشق و عدالت مبارزه میکند. این رمان با پرداختن به مسائل اجتماعی و روانشناختی عمیق، به یکی از محبوبترین و تأثیرگذارترین آثار ادبیات انگلیسی تبدیل شده است.
-
شرلی (Shirley): داستانی اجتماعی که به مبارزات کارگران و زنان در جامعه صنعتی انگلستان میپردازد. این رمان با شخصیتهای قوی و پیچیده، و نگاهی انتقادی به مسائل اجتماعی، از دیگر آثار مهم برونته محسوب میشود.
-
ویلت (Villette): داستانی نیمه اتوبیوگرافیک که تجربیات برونته به عنوان یک معلم در بروکسل را روایت میکند. این رمان با پرداختن به موضوعاتی مانند عشق، تنهایی، و هویت، از آثار کمتر شناخته شده اما ارزشمند برونته است.
-
پروفسور (The Professor): اولین رمان برونته که داستان یک معلم انگلیسی در بروکسل را روایت میکند. این رمان با وجود اینکه در زمان انتشارش چندان مورد توجه قرار نگرفت، اما به دلیل سبک نگارش منحصر به فرد و نگاه متفاوت برونته به زندگی، ارزش خواندن دارد.
جین ایر شاهکاری فراتر از زمان خود
زندگی من، همانند یک قطعه موسیقی است که هر نت آن، حسی را در من برانگیخته است.” این جملهی ماندگار از جین ایر، شخصیت اصلی رمان معروف شارلوت برونته، به خوبی بیانگر عمق احساسات و تجربیات این زن جوان است. جین ایر، رمانی کلاسیک است که از زمان انتشار تاکنون، میلیونها خواننده را به خود جذب کرده است. اما چرا این رمان پس از گذشت بیش از دو قرن همچنان محبوبیت خود را حفظ کرده است؟
پاسخ به این سوال را میتوان در روایت قدرتمند، شخصیتپردازی عمیق و تمهای جهانی این رمان جستجو کرد. جین ایر، صرفاً یک داستان عاشقانه نیست؛ بلکه روایتی است از رشد و بلوغ یک زن در جامعهای که فرصتهای برابر برای همه فراهم نمیکرد. این رمان با زبان ساده و شیوایی، به مسائل پیچیدهای همچون استقلال، هویت، عشق و عدالت اجتماعی میپردازد.
برونته با انتخاب روایت اول شخص از زبان جین ایر، سبکی نوین را در زمان خود به کار برد. جین، داستان زندگی خود را از کودکی تا بزرگسالی با نگاهی انتقادی و بدون تعصب روایت میکند. این روایت صادقانه و بیواسطه، خواننده را با فراز و نشیبهای زندگی جین همراه میکند و او را به عنوان یک شخصیت مستقل و قدرتمند به تصویر میکشد.
جین ایر بیش از آنکه یک داستان عاشقانه باشد، روایت رشد و بلوغ فکری و اخلاقی یک زن در جامعهای پر از تبعیض و نابرابری است. جین با وجود مشکلات و سختیها، استقلال خود را حفظ میکند و با تکیه بر تواناییهای خود، جایگاه اجتماعیاش را به دست میآورد. او در عشق نیز تسلیم سنتها و مصلحتاندیشیها نمیشود و به ندای قلب خود گوش میدهد.
جین ایر با نگاه انتقادی به جامعهی زنان و نمایش مشکلات و تبعیضهای آن، سالها جلوتر از زمان خود بود. این رمان با شخصیتپردازی قوی، روایت جذاب و پیامهای عمیق خود، همچنان الهامبخش و تأثیرگذار است و به عنوان یکی از آثار کلاسیک ادبیات جهان شناخته میشود.
شرلی یک رمان با ارزش تاریخی
رمان شرلی تصویری زنده و واقعی از جامعه ویکتوریایی را به نمایش میگذارد. تضادهای طبقاتی، صنعتی شدن و تأثیرات آن بر زندگی مردم، فقر و ثروت، همگی در این رمان به وضوح دیده میشوند. توصیفات دقیق برونته از مناظر طبیعی و صنعتی، خانهها و کارخانهها، خواننده را به جامعه ویکتوریایی میبرد و او را با واقعیت آن زمان آشنا میکند.
نقش زنان در جامعه ویکتوریایی
یکی از مهمترین موضوعات رمان شرلی، نقش زنان در جامعه ویکتوریایی است. شرلی و کارولین، دو شخصیت اصلی زن این رمان، با چالشهای مختلفی در زندگی خود مواجه میشوند. شرلی، زنی مستقل، ثروتمند و باهوش، با محدودیتهای اجتماعی که برای زنان تعیین شده است، دست و پنجه نرم میکند. او میخواهد زندگی خود را بر اساس خواستهها و آرزوهای خود شکل دهد، اما جامعه او را به پذیرش نقش سنتی زنان، یعنی ازدواج و خانهداری، سوق میدهد.
کارولین، زنی فقیر و وابسته به دیگران، نیز با مشکلات خاص خود روبرو است. او به دنبال استقلال مالی و اجتماعی است، اما در جامعهای که زنان به مردان وابستهاند، این امر بسیار دشوار است.
شرلی را میتوان نوعی رمان تاریخی دانست. شارلوت برونته که در سالهای ۱۸۴۸ و ۱۸۴۹ رمان شرلی را مینوشت خودش شاهد نابسامانیها و فقر و مشقتی بود که در دهه ۱۸۴۰ در انگلستان موج میزد و در واقع با نوشتن رمانی تاریخی و اجتماعی میخواست به نوعی به مسائل زمانهی خود نیز بپردازد و مسئله سرنوشت انگلستان را طرح کند که نویسندگان دیگری از قبیل چارلز دیکنز و الیزابت گسکل و ویلیام میکپیس تاکری نیز مدنظر داشتند.
این نویسندگان و شارلوت برونته با چنان وضوح و مهارتی جامعه ی خود را تصویر و تشریح کرده اند که کارل مارکس فیلسوف همان عصر از رمانهای آنها بسیار تجلیل کرده و گفته که این رمانها بهتر و گویاتر از کل آثار و نوشتههای سیاستمداران و روزنامهنگاران و معلمان اخلاق وضعیت طبقهی متوسط را در برابر نگاه ما به نمایش میگذارند.
ویلت نتیجهی تجربهی نویسندگی
در یک عصر خاکستری و سرد، در روستایی دورافتاده، دختری جوان به نام لوسی اسنو، با قلبی پر از امید و آرزو، در پی رهایی از قید و بندهای زندگی یکنواخت خود است. او در رویای شهری خیالی به نام ویلت غرق میشود، شهری که در آن آزادی و عشق در انتظار اوست. اما آیا این رویا به حقیقت میپیوندد؟ آیا لوسی میتواند بر موانع و سختیهای پیش رو غلبه کند و به خوشبختی دست یابد؟
ویلت، آخرین رمان شارلوت برونته، نویسنده مشهور انگلیسی، داستانی است جذاب و پرکشش که خواننده را به سفری هیجانانگیز به درون دنیای پر رمز و راز یک زن جوان میبرد. این رمان، با قلمی روان و شیوا، به بررسی مسائل عمیق انسانی مانند عشق، تنهایی، هویت و استقلال میپردازد و با طرح سوالاتی چالشبرانگیز، ذهن خواننده را به تفکر و تأمل وا میدارد.
جایگاه کتاب ویلت در میان آثار شارلوت برونته:
ویلت آخرین رمان منتشر شده شارلوت برونته در زمان حیاتش است و در سال ۱۸۵۳ به چاپ رسید. این رمان در مقایسه با آثار قبلی برونته، مانند جین ایر و شرلی، از پختگی و عمق بیشتری برخوردار است و نشان از تکامل هنری و فکری نویسنده دارد. برونته در این اثر، با بهرهگیری از تجربیات شخصی خود و نگاهی تیزبین به جامعه و روابط انسانی، داستانی خلق کرده است که همزمان هم جذاب و سرگرمکننده است و هم تفکربرانگیز و عمیق.
یکی از نقاط قوت این رمان، شخصیتپردازی قوی و باورپذیر آن است. لوسی اسنو، زنی مستقل، باهوش و در عین حال آسیبپذیر است که با چالشهای زندگی خود دست و پنجه نرم میکند. او در طول داستان، با موقعیتهای مختلفی روبرو میشود که او را مجبور به رشد و تغییر میکند.
مقایسه ویلت با سایر آثار شارلوت برونته:
ویلت، با وجود اشتراکاتی با جین ایر و شرلی، اثری مستقل و متفاوت است. در حالی که جین ایر و شرلی، داستانهایی هستند از عشق و ازدواج، ویلت، بیشتر بر روی تنهایی، استقلال و خودشناسی تمرکز دارد. همچنین، شخصیت لوسی اسنو، با وجود شباهتهایی با جین ایر، دارای ویژگیهای منحصربهفرد خود است. او برخلاف جین ایر فردی آرام، درونگرا، و محتاط است.
ویلت در واقع بازتابی از زندگی خود برونته است. او نیز مانند شخصیت اصلی داستان، لوسی اسنو، زنی مستقل و بااراده بود که در جامعهای مردسالار برای یافتن جایگاه خود میجنگید. برونته در این رمان، با نگاهی ژرف و بیپرده، به مسائل زنان در قرن نوزدهم میپردازد. مسائلی چون تنهایی، عشق ناکام، محدودیتهای اجتماعی و تلاش برای استقلال.
پروفسور رمان متفاوت شارلوت برونته
شارلوت برونته رمان پروفسور را در سال ۱۸۴۶ نوشت اما شش بار ناشران مختلف آن را رد کردند و در نهایت بعد از بازبینی و اصلاحهای مکرر هم توافقی میان نویسنده و ناشر صورت نگرفت. بعد از مرگ شارلوت برونته موقعی که دیگر همهی نوشتهها و نامهها و یادداشتهایش اهمیت پیدا کرده بودند رمان پروفسور سرانجام در سال ۱۸۵۷ به چاپ رسید.
خود شارلوت بورنته در اینباره اینطور گفته است:
من این رمان را موقعی نوشتم که دیگر انشانویسیهای پر زرق و برق و دور و دراز را کنار گذاشته و به نثر بیپیرایه و صمیمانه روی آورده بودم. به خودم میگفتم که قهرمان داستانم باید همانطور راه خود را در زندگیاش بگشاید که من در زندگی واقعی شاهد بودهام. اما متوجه شدم که ناشران زیاد با من موافق نیستند و مطالب خیالی و شاعرانهتر را ترجیح میدهند. مطالبی سازگارتر با سوداهای ساخته و پرداخته، غریزههای تب آلود، احساسهای لطیف، والا، غیرخاکی…»
به هرحال پروفسور به سبب کوتاه بودن، واقعگرایی و تاکیر بر تلاش و زحمت قهرمان داستان در همهی مراحل تصورات رایج زمانه را دربارهی رمان برآورده نمیکرد. قهرمان داستان شغلی را که دوست ندارد رها میکند و در جستجوی معاش و کار به سرزمینی بیگانه میرود. ماجراهایی را پشت سر میگذارد تا سرانجام عشق را تجربه میکند. یک زندگی معمولی با تجربیاتی همانند تجربههای همهی آدمها که ممکن است برای همه اتفاق بیفتد.
امیلی برونته جاودانه تنها با یک اثر: بلندیهای بادگیر
رمان بلندیهای بادگیردر سال ۱۸۴۷ منتشر شد اما با استقبال فوری خوانندگان روبه رو نشد. یک سال بعد در سال ۱۸۴۸ امیلی برونته دومین نفر از خواهران برونتهی بزرگ بر اثر سل درگذشت و هیچ گاه شاهد موفقیت چشمگیر تنها اثر خود نبود. امیلی برونته برخلاف دیگر خواهران برونته فقط همین رمان بلندیهای بادگیر را نوشته و ما انتشار همین یک رمان را هم مدیون شارلوت برونته هستیم که نوشتهی امیلی را پسندید و با پیگیری خود آن را به چاپ رساند.
بلندیهای بادگیر، داستانی است از عشق آتشین و ویرانگر بین کاترین ارنشاو و هیتکلیف، دو روح سرکش که در تندبادهای بلندیهای یورکشایر به هم میرسند. اما این عشق، به جای شادی و آرامش، به نفرت و انتقام تبدیل میشود و زندگی آنها و اطرافیانشان را به تباهی میکشاند.
در این رمان، امیلی برونته با مهارتی بینظیر، احساسات عمیق انسانی، تضادهای طبقاتی و قدرت طبیعت را به تصویر میکشد. او با زبانی شاعرانه و تصاویری زنده، خواننده را به دنیایی میبرد که در آن عشق و نفرت، زیبایی و زشتی، زندگی و مرگ در هم تنیده شدهاند.
امیلی برونته نویسندهی رئالیستی است که بلندیهای بادگیر را به زبان سادهی روزگار خود نوشته است اما رگههای رمانتیسم و سنت داستاننویسی گوتیک و فضاهای خیالی و حتی جادویی در کارش نمایان است به طوری که بعضی از نقادان این اثر را گوتیک هم خوانده اند. به هرحال این رمان دربارهی عشقی است قدرتمندتر از مرگ و شور و سودایی خارقالعاده بی همتا و مرموز که گذشت زمان از جاذبهاش نمیکاهد. بلندیهای بادگیر اثری است ناآرام که شارلوت برونته دربارهاش گفته است« نرومندتر از مردان ساده تر از کودکان بی همتا در میان همتایان»
امیلی برونته، با خلق بلندیهای بادگیر، نشان داد که یک نویسندهی بزرگ میتواند با یک اثر، جاودانه شود. این رمان، با داستان عاشقانهی تلخ و تاریک، شخصیتهای فراموشنشدنی، و نثر شاعرانهاش، همچنان قلب خوانندگان را تسخیر میکند و الهامبخش هنرمندان در سراسر جهان است.
آن برونته کوچکترین عضو از گروه خواهران برونته
آن برونته نابغهای دیگر از خانوادهی برونته که مانند همهی اعضای خانوادهی خود جوان مرگ شد و فرصت نکرد تا آثار بیشتری به جهان ادبیات هدیه بدهد با این حال همان دو اثری که نوشت تا همیشه پرمخاطب باقیماند: اگنس گری و مستاجر وایفلد هال.
اگنس گری اولین رمان آن برونته است که در سال ۱۸۴۷ منتشر شد. این رمان، بازتابی از تجربیات شخصی برونته به عنوان یک معلم سرخانه است. او در این رمان، به انتقاد از نظام طبقاتی و نابرابریهای اجتماعی در انگلستان قرن نوزدهم میپردازد. داستان از زبان اول شخص و از دیدگاه اگنس گری، شخصیت اصلی رمان، روایت میشود. اگنس دختری جوان و تحصیلکرده است که برای کمک به خانوادهاش، به عنوان معلم سرخانه در خانوادههای ثروتمند مشغول به کار میشود. او در این مسیر با چالشها و مشکلات فراوانی روبرو میشود، اما با پشتکار و اراده خود، به دنبال خوشبختی و استقلال میگرد
اهمیت و جایگاه کتاب اگنس گری در آثار آن برونته:
اگنس گری اگرچه به اندازه رمانهای مشهورتر خواهران برونته، یعنی جین ایر و بلندیهای بادگیر، شناخته شده نیست، اما اثری ارزشمند و قابل توجه است. این رمان تصویری واقعگرایانه از زندگی زنان در قرن نوزدهم ارائه میدهد و به موضوعاتی مانند فقر، نابرابری اجتماعی، و محدودیتهای زنان میپردازد. اگنس گری با وجود تمام سختیها و ناملایمات، تسلیم نمیشود و برای رسیدن به اهدافش تلاش میکند. این ویژگی، اگنس را به شخصیتی الهامبخش و فراموشنشدنی تبدیل میکند.
مستاجر وایفلد هال یک رمان انتقادی
آن برونته مانند دیگر خواهران برونته نویسندهی رئالیستی است که رگههای رمانتیسم در کارش به چشم میآید. او در مستاجر وایفلد هال نگاهی انتقادی دارد به رفتار غیرمسئولانه جوانانی که فقط در پی ارضای هوسهای زودگذرند و توجهی به زندگی و سرنوشت دیگران ندارند و در این میان چه آرزوها که بر باد میروند و چه سوداها که نقش برآب میشوند. بعضی منتقدان به نویسنده خرده گرفتهاند که چرا واقعیتها را عریان و خشن به تصویر کشیده است. خود آن برونته در جواب این منتقدان در مقدمهی چاپ دوم کتاب مینویسد:
«هدف من نه سرگرم کردن خواننده بود نه ارضا کردن ذوقیات خودم و نه البته جا بازکردن برای خودم نزد مطبوعات و مردم. فقط خواستهام حقیقت را بگویم. چون حقیقت همواره برای کسانی که پذیرایش هستند نتیجهی اخلاقی دارد اما گنج گرانبها معمولا در چاه است و برای به دست آوردنش باید جسارت ورزید و به عمق آب رفت.
کسی که در پی گنج میرود در گل و لای هم فرو میرود و کسی که در گل و لای فرو میرود بیشتر با خرده گیری مواجه میشود تا با سپاسگزاری بابت تلاشی که برای رسیدن به گنج به خرج میدهد. من خودم را به هیچ وجه صالح نمیدانم که خطاها و پلشتیهای جامعه را اصلاح کنم فقط میتوانم شمهای از این خطاها و پلشتیها را نشان بدهم. اگر گوش شنوایی پیدا کنم ترجیح میدهم حقیقت را بگویم هرچند که تلخ باشد نه آن که دروغهای شیرین به هم ببافم.»
آن برونته در این رمان، از طریق شخصیت اصلی خود، هلن گراهام، صدایی مستقل و جسورانه به زنان میبخشد. هلن زنی است که در برابر سنتها و قواعد جامعه ایستادگی میکند و برای استقلال و آزادی خود مبارزه میکند. او تصمیم میگیرد از شوهر بدرفتار خود جدا شود و برای تأمین معاش خود و فرزندش، به کار نقاشی روی میآورد. این اقدامات جسورانه هلن در تضاد با انتظارات جامعه از زنان در آن دوره است و او را به نمادی از زن مستقل و آگاه تبدیل میکند.
مستاجر وایفلد هال همچنین ساختار سنتی خانواده در قرن نوزدهم را به نقد میکشد. رمان، روابط نابرابر و ناسالم بین زن و مرد را به تصویر میکشد. ازدواج هلن با آرتور هانتینگتون، نمونهای از یک ازدواج ناموفق است که در آن زن تحت سلطه و کنترل شوهر خود قرار دارد. این رمان با نشان دادن پیامدهای منفی چنین روابطی، به خوانندگان خود این امکان را میدهد تا درباره نقشها و انتظارات سنتی در خانواده تجدید نظر کنند.
مستاجر وایلدفل هال به عنوان یکی از پیشگامان ادبیات فمینیستی، تأثیر بسزایی بر ادبیات و جامعه داشته است. این رمان، با مطرح کردن موضوعاتی همچون استقلال زنان، ازدواج اجباری و نقشهای اجتماعی، جرقهای برای بحث و گفتگو درباره وضعیت زنان ایجاد کرد و باعث شد که جامعه به این مسائل توجه بیشتری کند. همچنین، این رمان الهامبخش بسیاری از نویسندگان و فعالان حقوق زنان بوده است.
سخن پایانی : خواهران برونته زنان ماندگار تاریخ ادبیات
خواهران برونته در دورانی پا به عرصه ادبیات گذاشتند که زنان نویسنده اغلب مجبور بودند با نام مستعار مردانه آثار خود را منتشر کنند. آنها با شجاعت و جسارت، هنجارهای اجتماعی را زیر پا گذاشتند و با خلق شخصیتهای زن قدرتمند و مستقل، راه را برای نویسندگان زن نسلهای بعد هموار کردند. جین ایر، شخصیت اصلی رمان شارلوت برونته، نمونه بارز یک زن است که با وجود سختیها و ناملایمات، به دنبال استقلال و هویت خود میگردد. کاترین ارنشاو در بلندیهای بادگیر امیلی برونته، زنی است سرکش و پرشور که در برابر قراردادهای اجتماعی میایستد و عشق را به شیوه خود تجربه میکند.
سبک نگارش هر یک از خواهران برونته منحصر به فرد و متمایز است. شارلوت با نثری روان و احساسی، به کاوش درونیات شخصیتهایش میپردازد. امیلی با زبانی شاعرانه و تصاویری بدیع، طبیعت وحشی یورکشایر را به تصویر میکشد و آن با نگاهی واقعگرایانه و انتقادی، به مشکلات اجتماعی زمان خود میپردازد. اما در عین حال، در آثار هر سه خواهر، میتوان ردپای مشترکی از رمانتیسیسم، گرایش به طبیعت و توجه به مسائل اجتماعی یافت.
آثار خواهران برونته را میتوان با آثار نویسندگان دیگری مانند جین آستن، چارلز دیکنز، و جورج الیوت مقایسه کرد. اما آنچه آثار خواهران برونته را متمایز میکند، نگاه فمینیستی و جسارت آنها در به چالش کشیدن سنتها و ارزشهای رایج زمان خود است.
خواهران برونته با آثار جاودانه خود، میراثی گرانبها برای ادبیات جهان به جای گذاشتند. آنها با شجاعت و جسارت، صدای زنان سرکوبشده را به گوش جهانیان رساندند و الگویی برای نسلهای بعد از خود شدند. آثار آنها، همچنان منبع الهام و انگیزه برای خوانندگان در سراسر جهان است.