سبد خرید شما در حال حاضر خالی است!
احمد شاملو: ققنوس عشق، میانِ خاکستر آزادی!
مقدمه
نام احمد شاملو با مفاهیمی چون ظلمستیزی، تعهد اجتماعی، و نوآوری در شعر فارسی گره خورده است. این شاعر برجسته که عمر خود را در مسیر مبارزه و خلق آثاری ماندگار صرف کرد، در ۷۴ سال و ۷ ماه زندگی پرفراز و نشیب، تجارب و آموختههای گرانبهایی را به جامعه ایرانی هدیه داد. شاملو در طول زندگی خودش، علاوه بر سرودن اشعاری که طیف وسیعی از مخاطبان را مجذوب خود کرده، در عرصههای مختلفی همچون روزنامهنگاری، ترجمه، و پژوهش نیز فعالیت چشمگیری داشت. تعهد او به عدالت اجتماعی و مبارزه با ظلم، بارها او را به زندان کشاند، اما ذرهای از شور و اشتیاق او برای خلق و آفرینش نکاست.
ازدواجهای متعدد، بیماریهای سخت، و تحمل سختیهای زندگی دور از وطن در بازهای، نتوانستند روح سرکش و خلاق شاملو را مهار کنند. او در هر شرایطی، قلم و زبان خود را سلاحی برای بیان حقایق و مبارزه با تاریکیها به کار گرفت.
در سالهای اخیر، شاهد برداشتهای گاه متناقض و بعضاً مغرضانه از شخصیت و آثار احمد شاملو بودهایم. از یک سو، برخی او را شاعری بینقص و ستودنی میدانند که گویی هیچ خطا و نقصی در کارنامهی خود نداشته است. در مقابل، عدهای دیگر با نادیدهانگاری عظمت کار او، به نقدهای تند و گاه بیرحمانه میپردازند و او را مملو از کاستیها و تناقضات میدانند.
این مقاله، در پی آن است که با نگاهی واقعبینانه و فارغ از افراط و تفریط، به بررسی ابعاد گوناگون شخصیت و آثار احمد شاملو بپردازد. در این راستا، گفتههایی از نویسندگان، شاعران و منتقدان برجسته در مقاله گردآوری شده است که هر کدام از منظری خاص به شاملو و آثار او مینگرند. شاید بتوان گفت هدف از این مقاله، ارائه تصویری جامع و چندوجهی از این شاعر بزرگ است. تصویری که در آن نه تنها به نقاط قوت و درخششهای بیبدیل شاملو توجه میشود، بلکه کاستیها و تناقضات او نیز مورد بررسی قرار میگیرد.
نگارنده این مقاله معتقد است که درک عمیقتر هر شخصیت و پدیدهای، در گرو نگاهی جامع و بیطرفانه به آن است. نگاهی که نه در تاریکی مطلق غرق میشود و نه در هالهای از تقدیس و ستایش بیجا، عظمت واقعی آن را نادیده میگیرد.
فهرست مطالب
- مقدمه
- سایه/روشن زندگی احمد شاملو: کودک سرگردان بر قُلّهی شعر
- نیما یوشیج و احمد شاملو: ملاقات با پدر!
- احمد شاملو: پیش از زندان و در بند
- زندگی خصوصی آقای شاعر: آیدا و شاملو
- سایه بیماری بر قلهی هنر
- زندگی شاملو به مثابه شعر
- با واژگان شاعر: درباره شعر احمد شاملو
- سپیدتر از شعر: شاملو و شعر سپید
- چرا «شعر سپید» صدایش میزنند؟
- احمد شاملو: هنرمندی چندساحتی
- شعر نو، شعر مدرن و شعر پستمدرن در آثار احمد شاملو
- انعکاس ویژگیهای شعر نو، مدرن و پستمدرن در آثار شاملو
- معرفی میراث ماندگار احمد شاملو
- احمد شاملو، ستایششدهترین شاعر معاصر ایران
- احمد شاملو: نگاهی نو از دریچه منتقدان و مخالفان
- احمد شاملو در نگاه شاعران دیگر
- احمد شاملو و رضا براهنی: تقابلی در دنیای شعر و سیاست
- جهانبینی و تفکر احمد شاملو
- سخن پایانی: احمد شاملو، متخلص به الف. بامداد
سایه/روشن زندگی احمد شاملو: کودک سرگردان بر قُلّهی شعر
احمد شاملو، نامی که در ذهن هر ایرانی با طنین شعر نو و صدای رسای آزادیخواهی گره خورده است. اما مسیر زندگی این شاعر بلندآوازه، سفری پرفراز و نشیب بوده که در آن کودکی سرگردان با روحی جستجوگر، به قلهی بلند شعر معاصر ایران صعود کرده است.
داستان از زمستان سرد سال ۱۳۰۴ آغاز شد، زمانی که احمد شاملو در خانهای محقر در خیابان صفی علیشاه تهران به دنیا میآید. پدرش حیدر، افسر ژاندارمری بود و مادرش کوکب، از خانوادهای قفقازی که انقلاب روسیه آنها را به ایران کوچ داده بود. زندگی با پدری نظامی و سختگیر که دائم در مأموریت بود، برای احمد کوچک آسان نبود. انگار از همان کودکی داشت برای روزهای سخت آینده آبدیده میشد.
رشت، سمیرم، آباده، اصفهان و شیراز، شهرهایی بودند که احمد کودکی خود را در آنها گذراند. او تحصیلات ابتدایی را در زاهدان و خاش آغاز کرد و همانجا بود که علاقهی او به فرهنگ عامیانه، ریشه گرفت. دوران دبیرستان احمد در شهرهای بیرجند، مشهد و تهران سپری شد. وقتی به سال چهارم دبیرستان رسید، تصمیم گرفت راه خودش را برود.
«فهمیدم از مدرسه چیزی عایدمان نمیشود، سیستم آموزشی ما سیستمی استعماری است، مردم تعلیمدیده نیستند. آنها چیزی از این سیستم یاد نمیگیرند. عطش خواندن و آموختن و تجربهکردن شرایط را داشتم به همین خاطر هم پیش از موعد مدرسه را ول کردم، هرچه مییافتم، میخواندم؛ درگیر سیاست شدم و بعضی وقتها مخفیانه کتابچههای خطرناک پیدا میکردم و آنها را هم میخواندم.»
سرنوشت به شاملوی جوان، طعم تلخ سیاست را نیز چشانده بود. در اوایل دههی بیست، فعالیتهای سیاسی او در شمال کشور، منجر به دستگیری و زندانی شدنش در رشت شد. آزادی او با نقل مکان به ارومیه همراه بود، اما آرامشش دیری نپایید. با روی کار آمدن فرقهی دموکرات آذربایجان، احمد به همراه پدرش بازداشت و حتی به صف تیرباران برده شد. سرنوشت اما برای او چیزی دیگر رقم زده بود و با آزادی از چنگال مرگ، به تهران بازگشت و برای همیشه با مدرسه وداع کرد.
«موقعی که رضاخان را بردند، من بچه بودم زیر ۱۶ سال. بدون هیچ درک و شعوری، فقط یک چیز توی ذهن من فرو رفته بود که روس و انگلیس مانع پرواز کردن این ملت بدبخت هستند و وقتی که آلمان با روس و انگلیس در حال جنگ است و ما تبلیغات اینها را می شنویم یک بچه ۱۵-۱۶ ساله که هیچ نوع سابقه تفکر سیاسی اجتماعی ندارد. فکر میکنی چه حادثه ای برایش اتفاق میافتد، این حادثه که اگر نیاز بالیدن و شوریدن و گردن کشیدن در ذاتش باشد، میگوید من طرفدار آلمانم چون دارد، دشمن مرا میکوبد. من با این ذهنیت و با این سادگی وارد یک جریان ضد متفقین شدم که کارم به زندان کشید.»
نیما یوشیج و احمد شاملو: ملاقات با پدر!
آشنایی احمد شاملو با نیما یوشیج در سال ۱۳۲۵ ه.ش، نقطه عطفی در زندگی ادبی احمد شاملو به شمار میرود. شیفتگی شاملو نسبت به نوآوریهای نیما، او را بر آن داشت تا با استاد مسلم شعر نو دیدار کند. شاملو با جدیت و پشتکاری مثالزدنی، به شاگردی نیما درآمد و از محضر او کسب فیض کرد. این همنشینی و تعلیمات نیما، تاثیر بسزایی در شکلگیری شخصیت ادبی شاملو و جهتگیری او به سوی شعر نو داشت.
«نشانیاش را پیدا کردم. رفتم در خانهاش را زدم. دیدم مردی با همان قیافه که رسام ارژنگی کشیده بود آمد دم در. به او گفتم: استاد اسم من فلان است، شما را دوست دارم و آمدهام به شاگردیتان. فهمید کلک نمی زنم. در من صمیمیتی یافته بود که آن را کاملاً درک میکرد. دیگر غالباً من مزاحم این مرد بودم و بدون اینکه فکر کنم دارم وقتش را تلف میکنم، تقریبا هر روز پیش نیما بودم.»
شاملو با احترام و دقت به سخنان نیما گوش میداد و رابطهای عاطفی و خانوادگی میان آنها شکل گرفت.
«جزو خانوادهاش شده بودم و گاهی نیما و همسرش عالیه خانم به خانه ما میآمدند، شامی میخوردیم و حتی شب را میماندیم.»
در نتیجهی این همنشینی، احمد شاملو تلاش کرد تا نیما و شعر نو را بیشتر معرفی کند. او حتی مجبور شد برای چاپ یکی از اشعار نیما، آگهی صنف قصابان را به چاپ رساند. شاملو خود اعتراف دارد که شعر و دیدگاه شاعرانهاش را مدیون نیما است.
«نیما من را به سمت شعر کشاند و نشان داد که شعر واقعی چیست.»
احمد شاملو در سالهای متاثر از نیما، گام در عرصه روزنامهنگاری گذاشت و سکان سردبیری نشریاتی چون “فردوسی”، “خوشه” و “کتاب هفته” را به دست گرفت. در این دوران، شیفتگی او به نیما و شعر نو به وضوح هویدا بود، گرچه پیش از این تجربه و سرودن در قالبهای سنتی شعر فارسی، غزل و قصیده و نیز سرودن ترانههای عامیانه در کارنامه ادبی او به چشم میخورد.
شاملو در سال ۱۳۲۶ در سن بیست و دو سالگی با اشرفالملوک اسلامیه ازدواج کرد. هر چهار فرزند او، سیاوش، سامان، سیروس و ساقی حاصل این ازدواج هستند. اما این ازدواج به جدایی انجامید.
احمد شاملو: پیش از زندان و در بند
سالهای آغازین فعالیت ادبی و دستگیری:
احمد شاملو پیش از وقوع تحولات سیاسی سال ۱۳۳۲، گامهای بلندی در عرصه ادبیات فارسی برداشته بود. سروده بلند «بیستوسه» و مجموعه شعر «قطعنامه» که در آن دوران آثاری نوگرا و پیشرو محسوب میشدند، از جمله دستاوردهای اولیه او بودند. در این میان، شاملو به مدت دو سال نیز به عنوان مشاور فرهنگی در سفارت مجارستان فعالیت میکرد.
اما با وقوع کودتای ۲۸ مرداد و آشفتگیهای سیاسی پس از آن، شاملو بار دیگر طعم تلخ زندان را چشید. ماموران امنیتی در یورش به چاپخانه و منزل او، تعدادی از آثارش از جمله مجموعه شعر “آهنها و احساس” و همچنین برخی از ترجمههای او را نابود کردند. شاملو که مدتی متواری بود، سرانجام در چاپخانه روزنامه اطلاعات دستگیر شد.
یک سال در بند: شعر، پژوهش و داستان ناتمام
شاملو دوران یکساله حبس خود را به بطالت نگذراند. او در کنار سرودن شعر، به پژوهش در زمینه شاهنامه فردوسی و دستور زبان فارسی پرداخت. در این مدت، نگارش داستانی بلند را نیز آغاز کرد که هرگز به پایان نرسید. دوران حبس برای شاملو تجربهای تلخ و دشوار بود، اما در عین حال، فرصتی برای تمرکز و خلق آثار ارزشمند نیز به شمار میرفت. اشعاری که شاملو در این دوران سرود، بازتابی از درد و رنج اسارت و ستم بود و به لحاظ مضمونی و ساختاری از آثار پیشین او متمایز میشد. تجربیات شاملو در زندان، در کنار تعهد و پشتکار او، زمینهساز خلق آثاری ماندگار در تاریخ ادبیات ایران شد.
در سال ۱۳۳۶، احمد شاملو برای دومین بار ازدواج کرد. همسر دوم او، “طوسی حائری”، از نویسندگان، مترجمان و صداپیشگان شناختهشده آن دوران بود. با این حال، این ازدواج نیز مانند ازدواج اول شاملو، دیری نپایید و پس از چهار سال به جدایی انجامید. در همین سال، شاملو غم از دست دادن پدر را نیز تجربه کرد.
سال ۱۳۴۰، نقطه عطفی در فعالیت ادبی شاملو به شمار میرود. در این سال، کتاب “هوای تازه” منتشر شد که شامل برخی از مشهورترین اشعار او از جمله “پریا” بود. انتشار این کتاب، اعتبار و شهرت شاملو را در جامعه ادبی ایران بیش از پیش تثبیت کرد. “هوای تازه” حاوی اشعاری در قالب نو و سپید بود که با زبانی ساده و صمیمی به مضامین اجتماعی، سیاسی و عاشقانه میپرداختند.
اما انتشار این کتاب و جدایی از توسی حائری، سرآغزی برای دورهای از انزوا و سکوت برای شاملو بود. او در این دوران، با رها کردن دادههای ارزشمند فرهنگ عامیانه خود و تمام سرودههایش، به خلوت و تأمل فرو رفت. این سکوت اما دیری نپایید و شاملو بار دیگر با خلق آثار درخشان، به عرصه ادبیات ایران بازگشت و تا پایان عمر پربار خود، به خلق آثاری ماندگار و تأثیرگذار در حوزه شعر، داستان، ترجمه و پژوهش ادامه داد.
زندگی خصوصی آقای شاعر: آیدا و شاملو
نام احمد شاملو، با شعرهای عاشقانهاش گره خورده است. عاشقانههای او سرشار از شور و اشتیاقی است که قلب هر خوانندهای را به تسخیر خود در میآورد. اما در ورای این اشعار، داستانی عاشقانه و واقعی نهفته است؛ داستانی که از دلدادگی شاعر به همسرش، آیدا سرکیسیان، حکایت دارد.
کتاب “بام بلند همچراغی” روایتی از این عشق جاودانه است، روایتی که از زبان آیدا، یار و همراه همیشگی شاملو، به رشته تحریر درآمده است. در این کتاب، خواننده به اعماق وجود این دو انسان فرهیخته راه یافته و از ظرافتها و زیباییهای عشق آنها آگاه میشود.
آیدا در این کتاب، از اولین دیدار خود با احمد شاملو میگوید. شاعری جوان و پرشور که با کلماتش، دنیایی از عشق و احساس را به او هدیه میکند. با گذر زمان، این عشق جوانه میزند و به درختی تناور تبدیل میشود که در برابر تمام طوفانها و سختیها استوار میماند.
«برای اولین بار همدیگر را از نزدیک دیدیم، جلو دانشکده. چند ساعتی راه رفتیم و حرف زد. پر از شور زندگی بود. دفعه بعد که هم را دیدیم کتابی به من داد که روی جلدش نوشته بود «باغ آینه، الف بامداد». من نمیدانستم او شاعر و الف بامداد خود اوست. خودش هم توضیحی نداد. گفت تو که شعر میخوانی، این را هم بخوان. میخواهم نظرت را بدانم! در مواردی که درباره شعر یا موسیقی صحبت میکرد خیلی جدی بود؛ این بود که در ملاقات بعد خیلی جدی پرسید: شعرها چطور بود؟ گفتم: خیلی دوست داشتم. الف بامداد کیه؟ گفت: شاعر است.»
احمد شاملو در شعرهایش بارها از آیدا به عنوان منبع الهام خود یاد میکند. آیدا نیز در “بام بلند همچراغی” به این عشق متقابل اشاره دارد و از شادیها، غمها و فراز و نشیبهای زندگی مشترکشان با شاملو مینویسد.
“مثل خون در رگهای من” نیز مجموعهای از نامههای عاشقانهی احمد شاملو به همسرش، آیدا، است که در آن شور و اشتیاق شاعر به وضوح و قوت تمام هویدا است. گویی هر کلمهاش فریادی از عشق و دلدادگی است که از اعماق وجود شاملو برمیخیزد و تقدیم به “خدای کوچک” او میشود.
شاید در دنیای امروز، چنین عشقی عمیق و بیحد و مرز، با این حجم از دلتنگی و اشتیاق برای دیدار و وصال، کمی غریب و ناآشنا به نظر برسد. اما خواندن این نامهها، فارغ از جذابیت و لذت وصفناپذیرش، از نظر ادبی نیز اثری ارزشمند و خواندنی است. “مثل خون در رگهای من” شامل بیست نامهی کوتاه اما سرشار از امید و آرزوهای احمد شاملو برای همسرش، «آیشیک احمد» است. هر نامه با عنوان و تاریخ مشخص، دریچهای به سوی دنیای پرمخاطب شاملو و احساسات عمیق او میگشاید.
سایه بیماری بر قلهی هنر
درد شدید گردن، احمد شاملو را در سال ۱۳۵۱ راهی پاریس برای عمل جراحی کرد. این تنها سفر خارجی او نبود. دانشگاه رم، انجمن قلم آمریکا، دانشگاه پرینستون و انجمن قلم سوئد، از جمله مراکزی بودند که از شاملو برای سخنرانی یا شرکت در گردهماییهای ادبی دعوت به عمل آوردند.
استقامت و پشتکار شاملو در برابر بیماری، ستودنی است. او در دورهی گذراندن دو عمل جراحی سنگین گردن در بوستون، به عنوان استاد میهمان، به تدریس زبان فارسی، شعر و ادبیات معاصر ایران برای دانشجویان ایرانی دانشگاه برکلی پرداخت و در سال ۱۹۹۱ جایزهی آزادی بیان را از سازمان دیدهبان حقوق بشر دریافت کرد.
سرانجام، احمد شاملو پس از یک و نیم سال دوری از وطن، در سال ۱۳۷۰ به ایران بازگشت. بیماری، آزاردهندهی همیشگی شاملو بود، اما او در تمام سالهایی که با درد دست و پنجه نرم میکرد، از تلاش و فعالیت در عرصهی ادبیات غافل نماند. احمد شاملو سرانجام در دومین روز از مردادماه ۱۳۷۹، پس از تحمل سالها رنج بیماری، دیده از جهان فروبست.
زندگی شاملو به مثابه شعر
محمد قراگوزلو در مقدمه کتاب «تاریخ تلخ؛ به روایت احمد شاملو»، شاملو را اینگونه توصیف میکند:
«احمد شاملو پدیدهی شگفتناکی است. غولی زیبا یا جانوری حیرتانگیز از تبار دایناسورهای منقرضشده. احمد شاملو از آن آدمهایی است که در هر یکی دو سده، یکی دوبار – آن هم به ندرت و سخت غافلگیرکننده – سروکلهی خاکیشان پیدا شده است و بعد گویی برای همیشه تخمشان را ملخ خورده است.»
شاملو خود درباره آثارش گفته بود:
«آثار من، خود اتوبیوگرافی کاملی است. من به این حقیقت معتقدم که شعر، برداشتهایی از زندگی نیست؛ بلکه یکسره خودِ زندگی است.»
این گفته عمیق، نه تنها در مورد اشعار او، بلکه در مورد تمام آثارش صادق است. شاملو هنرمندی چندبعدی بود که در عرصههای مختلف هنری و ادبی فعالیت میکرد.
محمد قراگوزلو در کتاب خود اشاره میدارد:
«آثار شاملو بازنمود یا بُرشی از وقایع اتفاقیه دوران ماست.»
این جمله به خوبی نشان میدهد که چگونه شعر و اندیشه شاملو، آینهای است از تاریخ معاصر ایران.
با واژگان شاعر: درباره شعر احمد شاملو
دگرگونی بنیادین: نیما یوشیج و شعر نو
نیما یوشیج (۱۲۷۶-۱۳۳۸ ه.ش) را با لقب پدر شعر نو میشناسیم. او در دورهای که قالبهای شعر سنتی، هیئت حاکم بر سرودههای ادبی بودند، با جسارتی کمنظیر، دست به دگرگونی بنیادین در ساختار شعر فارسی زد. نیما با سرودن منظومه بلند «افسانه» (۱۲۸۵ ه.ش) نخستین جرقههای شعر نو را زد. او در این اثر، قید و بند وزن عروضی را کنار گذاشت و به دنبال کشف موسیقیایی نو در کلام بود.
قواعد نوین: وزن عروضی و موسیقی درونی کلام
-
-
یکی از مهمترین تغییرات بنیادین نیما یوشیج، رویارویی با مفهوم وزن عروضی در شعر بود. او معتقد بود که تکیه بر وزنهای عروضی کهن، مانعی بر سر راه بیان احساسات و تجربیات نوین شاعر است. نیما موسیقی درونی کلام را جایگزین وزن عروضی کرد و بر این باور بود که شاعر میبایست وزن شعر را بر اساس حس و عاطفه خویش بیافریند.
-
تصويرگری و زبان نوآورانه
-
-
نیما یوشیج در عرصه زبان شعری نیز دست به نوآوری زد. او با بهرهگیری از ظرفیتهای زبان فارسی، واژگان را از معنای قراردادیشان دور ساخت و فضایی از ایهام و ابهام را در شعر پدید آورد. همچنین، توجه ویژه نیما به تصویرگری و استفاده از عناصر طبیعی، طراوت و پویایی خاصی به شعر نو بخشید.
-
تاثیرپذیری شاملو از نیما یوشیج
-
-
احمد شاملو در ابتدای فعالیتهای ادبی خود، تحت تاثیر مستقیم نیما قرار داشت. او شیفته نوآوریهای نیما در حوزه فرم و محتوا بود و در سرودههای نخستین خود، ردپای این تاثیر به خوبی مشهود است.
-
احمد شاملو را میتوان وارث به حق نیما یوشیج دانست. او با درک عمیق مبانی شعر نو، به گسترش و پویایی آن همت گماشت. شاملو ضمن وفاداری به اصول بنیادین شعر نو، دست به نوآوریهای زبانی و فرمی زد و شعر سپید را به عنوان گونهای مستقل در شعر معاصر ایران معرفی کرد.
-
شعر سپید: آزادی بیان و فرم
-
شعر سپید که احمد شاملو در شکلگیری آن نقشی بسزا داشت، بر آزادی بیان و فرم استوار است. در شعر سپید، قید و بند وزن عروضی به طور کامل کنار گذاشته میشود و شاعر با تکیه بر موسیقی درونی کلام و عناصر آوایی زبان، به خلق شعر میپردازد.
سپیدتر از شعر: شاملو و شعر سپید
در دههی سی، با انتشار مجموعه “هوای تازه” نقطه عطفی در تاریخ ادبیات ایران رقم خورد و قالب شعری نوینی به نام “شعر سپید” یا “شعر منثور” یا “شعر شاملویی” به خوانندگان فارسی زبان معرفی شد. این سبک شعری که گاه به اشتباه نوعی از شعر نیمایی تلقی میشود، در واقع پالایش یافته ترین نوع شعر فارسی است که قید و بند وزن عروضی را کنار گذاشته است.
آثار احمد شاملو در این عرصه، سرآمد شعر سپید فارسی به شمار می رود. اشعار احمد شاملو، با وجود رهایی از قواعد سنتی وزن عروضی، سرشار از موسیقیایی درونی هستند که مخاطب را مسحور خود می کنند. برخی از منتقدان ادبی، با انکار وجود موسیقی در شعر سپید، آن را عاری از هرگونه قید و بندی می دانند.
اما شعر شاملو به روشنی نشان می دهد که چگونه می توان بدون اتکا به وزن عروضی رایج، به خلق آثاری موزون و خوش آهنگ دست یافت. شعر منثور، فارغ از فرم مشابه خود با شعر نو، از عمق و قدرتی برخوردار است که مخاطب را تا ژرفای معنا و احساس رهنمون می شود. محبوبیت روزافزون این سبک شعری در میان اهالی ادب، گواه این مدعاست.
چرا «شعر سپید» صدایش میزنند؟
وجه تسمیه ی “شعر سپید” شاید در نگاه نخست عامیانه به نظر برسد، اما در حقیقت به انبوه فضاهای خالی و سفید میان سطرها و ابیات این نوع شعر اشاره دارد. گویی شاعر از مخاطب می خواهد که در سکوت این سپیدی ها غوطه ور شود و با تخیل خود، نقوشی بدیع بر بوم ذهن خویش نقش ببندد. شعر سپید در آثار شاملو، به مثابه ی دریچه ای نو به سوی دنیای عواطف و اندیشه های شاعر گشوده می شود و مخاطب را به سفری اکتشافی در اعماق وجود خویش رهنمون می سازد.
احمد شاملو: هنرمندی چندساحتی
هرچند شعر احمد شاملو جایگاه ویژهای دارد، اما نمیتوان تأثیر قدرتمند او در سایر زمینهها را نادیده گرفت:
-
ترجمه شعر: شاملو با ترجمه اشعار شاعران بزرگ جهان، دریچهای نو به روی ادبیات جهانی گشود.
-
ژورنالیسم ادبی: فعالیتهای مطبوعاتی شاملو، تأثیر عمیقی بر جریانهای ادبی و فرهنگی زمان خود گذاشت.
-
داستاننویسی و نمایشنامهنویسی: آثار داستانی و نمایشی شاملو، بُعد دیگری از تواناییهای ادبی او را نشان میدهد.
شعر نو، شعر مدرن و شعر پستمدرن در آثار احمد شاملو
آثار احمد شاملو در زمره شعر مدرن و گاه پستمدرن دستهبندی میشود. در این بخش، به بررسی مختصری از ویژگیهای شعر نو، مدرن و پستمدرن و انعکاس آنها در آثار شاملو میپردازیم.
شعر نو
شعر نو، گونهای از شعر فارسی است که در اوایل قرن بیستم با تلاش شاعرانی چون نیما یوشیج شکل گرفت. این نوع شعر از قواعد سنتی شعر فارسی، مانند وزن و قافیه، فاصله میگیرد و به دنبال تجربههای نو در فرم و محتوا است.
برخی از ویژگیهای بارز شعر نو عبارتند از:
-
آزادی در فرم: شاعران نوپرداز از قواعد سنتی وزن و قافیه رها شده و به تجربههای نوین در فرم شعر میپردازند. استفاده از اوزان عروضی نو، شعر سپید و نیمایی، و تلفیق شعر با دیگر هنرها مانند نقاشی و موسیقی از جمله این تجربیات هستند.
-
نوآوری در زبان: شاعران نوپرداز از زبانی غنیتر و متنوعتر در شعر خود بهره میگیرند. استفاده از واژگان عامیانه، اصطلاحات تخصصی، و صور بدیع نوین از جمله نوآوریهای زبانی در شعر نو است.
-
توجه به مضامین نو: شاعران نوپرداز به مضامین نو و معاصر میپردازند. مسائل اجتماعی، سیاسی، فلسفی، و عاطفی از جمله مضامین مورد توجه در شعر نو است.
شعر مدرن
شعر مدرن، گونهای از شعر است که در نیمه اول قرن بیستم در اروپا شکل گرفت. این نوع شعر از شعر رمانتیک فاصله گرفته و به دنبال تجربههای نوین در فرم و محتوا است.
برخی از ویژگیهای بارز شعر مدرن عبارتند از:
-
تمرکز بر فرم: شاعران مدرن به فرم شعر توجهی ویژه دارند. ساختارشکنی، استفاده از عناصر بصری، و تلفیق شعر با دیگر هنرها از جمله ویژگیهای فرمی شعر مدرن است.
-
استفاده از نماد: شاعران مدرن از نمادها و استعارههای پیچیده در شعر خود استفاده میکنند. این نمادها و استعارهها اغلب دارای بار معنایی عمیق و چندلایه هستند.
-
توجه به ناخودآگاه: شاعران مدرن به کاوش در ناخودآگاه انسان میپردازند. استفاده از جریان سیال ذهن، و رویاپردازی از جمله عناصر مورد استفاده در شعر مدرن برای پرداختن به ناخودآگاه است.
شعر پستمدرن
شعر پستمدرن، گونهای از شعر است که در نیمه دوم قرن بیستم شکل گرفت. این نوع شعر واکنشی به شعر مدرن است و به دنبال نقد و بازنگری در مفاهیم شعر مدرن است.
برخی از ویژگیهای بارز شعر پستمدرن عبارتند از:
انعکاس ویژگیهای شعر نو، مدرن و پستمدرن در آثار شاملو
آثار احمد شاملو انعکاسدهنده ویژگیهای شعر نو، مدرن و پستمدرن است. او در شعر خود از فرمهای نوین شعری مانند شعر سپید و نیمایی استفاده میکند. زبان شعر او غنی و متنوع است و از واژگان عامیانه، اصطلاحات تخصصی، و صور بدیع نوین بهره میبرد. مضامین شعر شاملو نیز متنوع است و شامل مسائل اجتماعی، سیاسی، فلسفی، و عاشقانه میشود.
در برخی از آثار شاملو، میتوان ردپای شعر مدرن را مشاهده کرد. استفاده از نمادها و استعارههای پیچیده، و توجه به ناخودآگاه انسان از جمله این ردپاها است. همچنین، در برخی از آثار احمد شاملو، میتوان نشانههایی از شعر پستمدرن را یافت. نفی کلیگرایی، بازی با زبان، و توجه به بینامتنیت از جمله این نشانهها است.
با این حال، دستهبندی دقیق آثار احمد شاملو در یکی از این سه رده (شعر نو، مدرن، پستمدرن) کار سادهای نیست. ویژگیهای هر سه جریان را میتوان به شکلی توأمان در آثار او مشاهده کرد. نوآوری مستمر شاملو در فرم و محتوا، او را به چهرهای پیشرو در شعر معاصر فارسی تبدیل کرده است.
معرفی میراث ماندگار احمد شاملو
نام احمد شاملو، بیش از هر چیز با نوآوری او در شعر معاصر ایران گره خورده است. در اواسط قرن بیستم، شعر فارسی با نوآوریهای نیما یوشیج (۱۳۱۵-۱۲۷۴) در حال تحول بود. نیما با دور شدن از زبان فاخر و قالبهای سنتی شعر کهن که پر بود از مضامین تکراری، جانی تازه به شعر فارسی بخشید. احمد شاملو، این مسیر نوگرایی را با گامهای بلندتری ادامه داد و زبان، فرم و محتوای شعر را از آنچه نیما به ارمغان آورده بود، فراتر برد. نبوغ او در تلفیق شرق و غرب، والا و عامیانه، به خلق شعری دموکراتیک و در عین حال پرمحتوا انجامید. او با به کارگیری طیف وسیعی از لحنها، سخنگوی همهی اقشار جامعه شد.
او با الهام از نیما یوشیج، به جرگهی شعر نو پیوست، اما بعدها با خلق “شعر سپید”، فصل جدیدی در شعر فارسی رقم زد. سپیدخوانیهای او با صدایی رسا و گیرا، هنوز هم در خاطر دوستداران شعر معاصر، طنینانداز است. فعالیتهای ادبی شاملو، تنها به شعر محدود نمیشود. او چهرهی شاخصی در عرصهی ترجمه و پژوهش نیز به شمار میرود. “کتاب کوچه” او، مجموعهای ارزشمند در زمینهی فرهنگ عامیانهی ایرانی است که به زبانهای مختلف ترجمه شده است. همچنین، اهالی سینما، ردپای شاملو را در فیلمنامههایی میبینند که برای کارگردانان مطرح نوشته شده است.
از احمد شاملو مجموعههای شعر متعددی منتشر شده است که «آهنها و احساس»، «قطعنامه»، «آهنگهای فراموششده»، «هوای تازه»، «باغ آینه»، «لحظهها و همیشه»، «آیدا در آینه»، «آیدا، درخت، خنجر و خاطره»، «ققنوس در باران»، «مرثیههای خاک»، «شکفتن در مه»، «ابراهیم در آتش»، «دشنه در دیس»، «ترانههای کوچک غربت»، «مدایح بیصله»، و «در آستانه» از جمله آنها هستند.
عموم آثار احمد شاملو در انتشارات نگاه به چاپ میرسد و چند کار دیگر او نیز به طور پراکنده توسط ناشران دیگر از جمله چشمه و مروارید منتشر میشوند:
-
دفتر شعرهای شاملو
-
ترجمههای او از اشعار شاعران بزرگ جهان
-
ترجمههای داستانهای کوتاه نویسندگان مطرح دنیا
-
نمایشنامههای ترجمه شده
-
مثل خون در رگهای من
-
گزینه اشعار احمد شاملو
احمد شاملو، ستایششدهترین شاعر معاصر ایران
حامیان احمد شاملو، او را به راستی برترین شاعر معاصر ایران میدانند. احمد کریمیحکاک، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی، در مقالهای که در سال ۱۹۷۷، دو سال پیش از سرنگونی شاه، منتشر شد، او را «برجستهترین شاعر ایرانی» خواند.
پروفسور کریمیحکاک درباره او نوشت:
«شاملو شعر را به آینهای تشبیه میکرد که شاعر اندیشمند در دنیایی نامطمئن، آن را مقابل روح خود میگیرد. انرژی مهیج شاعر جوان آرامآرام به اندوه خاموش شاعر سفیدمویی فروکش کرده که میداند – یا باور دارد که میداند – تغییر تنها زمانی اتفاق میافتد که اندیشه همراه با عمل باشد. مبارزهی او، همانند مبارزهی هموطنانش، اکنون در زیر سطح جریان دارد.»
شاملو در «شعری که زندگی است» چنین میگوید:
موضوع شعر
امروز
موضوع ديگريست . . .
امروز
شعر
حربهی خلق است
زيرا كه شاعران
خود شاخهيی ز جنگل خلقند
نه ياسمين و سنبل گلخانهی فلان.
احمد شاملو در طول عمر پربارش، بیش از ۷۰ کتاب به جا گذاشت که شامل ۱۷ مجموعهی شعر، دهها ترجمه، کتابهای کودک، و مجموعهای بینظیر به نام “کتاب کوچه” است که گنجینهای از اصطلاحات عامیانه، ضربالمثلها، کنایهها و فولکلور ایرانی به شمار میرود. او همچنین مقالات و نقدهای متعددی نوشت و سردبیری مجلات ادبی را بر عهده داشت. آثار شاملو، گویای تاریخ پر فراز و نشیب فرهنگی و سیاسی ایران است.
احمد شاملو: نگاهی نو از دریچه منتقدان و مخالفان
در سالگرد درگذشت احمد شاملو، این بار از زاویهای متفاوت به زندگی و آثار این شاعر، نویسنده، مترجم، فرهنگنویس و روزنامهنگار شاخص مینگریم. با وجود گذشت سالها، صدا و کلام شاملو همچنان در حافظه جمعی ایرانیان طنینانداز است، حتی در میان هیاهوی انتقادات و اتهامات مطرح شده علیه او.
منتقدان احمد شاملو اتهامات متعددی را متوجه او کردهاند. یکی از این اتهامات، جاسوسی برای آلمانها در دوران نوجوانی است. این در حالی است که در آن برهه زمانی، بسیاری از افراد به دلیل نارضایتی از دخالتهای روسیه تزاری و انگلستان در امور ایران، به آلمان تمایل پیدا کرده بودند. این گرایش تنها محدود به شاملو نبود و حتی شخصیتهای برجستهای چون ملکالشعرای بهار و عارف قزوینی نیز در مقاطعی از تاریخ، نگاه مثبتی به قدرتهای خارجی داشتند.
اتهام دیگری که به شاملو نسبت داده شده، عضویت در حزب توده است. این در حالی است که بسیاری از نویسندگان و شاعران مورد احترام دیگر نیز سابقه عضویت یا همکاری با این حزب را داشتهاند. جالب اینجاست که برخی از منتقدان شاملو، همزمان از شخصیتهایی مانند جلال آل احمد ستایش میکنند که سابقه عضویت پررنگتری در حزب توده داشته است.
منتقدان همچنین شاملو را به دریافت حقوق از منابع مختلف، از جمله دفتر فرح پهلوی، متهم کردهاند. اما این موضوع میتواند از دیدگاه نسل جوان امروز، نشاندهنده توجه حکومت وقت به هنرمندان و روشنفکران باشد. در واقع، این اتهام میتواند به عنوان نکتهای مثبت در حمایت از هنر و ادبیات تلقی شود.
با وجود تمام این انتقادات و اتهامات، شعر و صدای شاملو همچنان زنده و تاثیرگذار است. حتی برخی از منتقدان سرسخت او نیز نمیتوانند زیبایی و قدرت کلام شاملو را انکار کنند. دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، از برجستهترین محققان ادبیات فارسی، با وجود انتقاداتی که به شاملو داشته، اذعان کرده که “شاملو هیچ شعر مبتذلی ندارد”. این اظهارنظر از سوی چنین شخصیت برجستهای، نشاندهنده ارزش ادبی آثار شاملو است، فارغ از هرگونه قضاوت درباره زندگی شخصی او.
احمد شاملو در طول زندگی خود با چالشهای زیادی روبرو شد، اما توانست بر بسیاری از آنها غلبه کند. او برخلاف بسیاری از روشنفکران معاصر خود که در غربت و انزوا درگذشتند، در اوج شهرت و محبوبیت در تهران چشم از جهان فروبست. مراسم تشییع او با حضور هزاران نفر برگزار شد، که نشان از جایگاه والای او در میان مردم داشت.
یکی از نکات قابل توجه در مورد احمد شاملو، تلاش مستمر او برای رسیدن به جایگاهی بود که شایسته آن میدانست. در نامهای به همسرش آیدا در سال ۱۳۴۲، او از احساس مظلومیت و ناعدالتی زندگی نسبت به خود سخن گفته و ابراز امیدواری کرده که روزی جامعه حق او را به او بازگرداند. سیزده سال بعد، در نامهای دیگر، میبینیم که این آرزو به حقیقت پیوسته و شاملو به جایگاهی که شایسته آن بود، دست یافته است.
احمد شاملو در نگاه شاعران دیگر
فروغ فرخزاد در گفتوگویی درباره آثار احمد شاملو گفته است:
«اگر نظر مرا نسبت به کارهای اخیر شاملو بخواهید – که چندان هم نظر مهمی نیست – بهتر است بگوییم توقف. اما کسی چه میداند شاید او فردا تازهنفستر از همیشه بلند شد و به راه افتاد. در مورد او همیشه این امیدواری هست و اگر هم نباشد مهم نیست؛ چون او کار خودش را کرده و به حد کافی هم کرده. لزومی ندارد که آدم تا آخر عمرش شعر بگوید. با همین مقدار شعر خوب هم که از شاملو داریم، لازم است و باید نسبت به او حقشناس و سپاسگزار باشیم. من در اینجا راجع به شعرهای او صحبت نمیکنم. البته در بعضی از موارد با سلیقههای شعری او موافق نیستم، فعلا در مورد وزن…
شاملو بعضی وقتها واقعا افراط میکند، حتا در بیوزنی. من در این زمینه فقط به دو نفر برخورد کردم که واقعا وقتی شعرشان را میخواندم، حس میکردم که احتیاجی به وزن ندارم؛ یکی احمدرضا احمدی و یکی بیژن جلالی. شاملو گاهی اوقات هم به کلی فرنگی میشود. به هر حال او در کنار نیما و در ردیف اول قرار دارد. من شعرش را دوست دارم.»
عدهای هم احاطه نداشتن احمد شاملو را بر وزنهای شعر فارسی عامل محرکی برای ابداعاتش دانستهاند. یکی از این افراد محمد حقوقی است که مینویسد:
«جدا بودن از دنیای شعر، تنفر از شعر و شاعری، دل نبستن به شعر گذشته و در نتیجه عدم تسلط کافی به اوزان و مصالح شعر فارسی و … موجب شده است تا شاملو در نهایت شهامت، به شعرهای آزمایشی آخرین فصل «هوای تازه» دست زند و به اغلب احتمال تنها از این راه و با این تجربه به راههای تازه و بدیع قدم بگذارد و بر اثر شم و هوش سرشار، تدریجا به راز کلمات و واژهها پی ببرد و اندک اندک قدرت بالقوه خود را در استعمال کلمات و ترکیبات گوناگون و متنوع نشان دهد. تا آنجا که به اعتبار میزان وقوف به اهمیت مصالح شعرش دوره به دوره از نظر زبان و بیان از «هوای تازه» تا «دشنه در دیس» به پیش برود.»
اسماعیل نوری علاء میگوید:
«شاملو نخستین کسی است که توانسته با وجود انصراف از وزن، کار خود را به عنوان شعر عرضه بدارد و آن را به تاریخ ادبیات ما بقبولاند. بدون شاملو، هیچکدام از شاعران آزادگوی ما، از محمد مقدم گرفته تا هوشنگ ایرانی و از سهراب سپهری دهه ۳۰ گرفته تا بیژن جلالی، قدرت آن را نداشتند که کار خود را همچون شعر عرضه بدارند و پذیرفته شوند.»
سیمین بهبهانی هم معتقد است:
«استفاده از طنین طبیعی کلمات و تألیف و تلفیق و جابهجا چیدن و به کار گرفتن جناسهای لفظی و صوتی واژهها و حرفها ایجاد تخیل میکند. صدا و حالت شکستن، کوبیدن، خروشیدن، جوشیدن و بسیاری از فعالیتهای انسان یا طبیعت را میتوان با ایجاد تناسب در ترکیب واژهها عینیت بخشید. شاملو کسی است که قدرتمندانه از این شگرد سود میجوید… تنها طنین واژهها نیست که شعر شاملو را شخصیت میبخشد. او در به دست آوردن تصویر و فضا و موضوع تازه شکارچی نیرومندی است… نیمی از توفیق شاعران در گرو زبانورزی است. شاملو در این فن استاد است. نهایت توانایی او را در دفتر ماقبل آخرینش با نام «در آستانه» (۱۳۷۶) میتوان مشاهده کرد. این دفتر پیرانهسری زبان فاخر را با اندیشهای ژرف و احساسی مؤثر عرضه میکند.»
محمدرضا شفیعی کدکنی میگوید:
«شاملو، هم به دلیل جایگاه بلندی که در شعر معاصر فارسی دارد و هم به دلیل شجاعتی که در شکستن عرف و عادتهای کهنه از خود نشان داده است و از همه بیشتر به دلیل طول دوره شاعری و تغییرپذیریهای گوناگونش در حوزه سلیقه شعری و سیاسی، بهترین کسی است که هنرش تأثیرپذیری از شعر فرنگی را روشنتر از دیگران آینگی میکند…
احمد شاملو و رضا براهنی: تقابلی در دنیای شعر و سیاست
ناراحتی شاملو از شعرهای زندان رضا براهنی
یکی از حاشیههای پربحث در تاریخ روابط شاعران معاصر ایران، ناراحتی احمد شاملو از شعرهای زندان رضا براهنی است. کتاب «ظلالله» که مجموعهای از اشعار زندان براهنی است، واکنشهای متفاوتی را در میان اهالی ادبیات برانگیخت. شاملو و همسرش آیدا سرکیسیان از جمله کسانی بودند که از محتوای این اشعار به شدت ناراضی بودند.
شاملو درباره این کتاب در نامهاش به پاشایی میگوید:
«دلم میخواست بتوانم یک جلد از به اصطلاح مجموعه شعرهای… را که با عنوان «ظل الله» اینجا چاپ زده و خودش را مسخره عالم و آدم کرده و در عین حال خودش را با عناوین «مطرحترین شاعر ایران» و «مهمترین روشنفکر ایرانی و رهبر روشنفکران آن کشور» به خورد آمریکاییها داده برایت بفرستم تا خودت دسته گل آقا را که فیالواقع به آب داده به چشم ببینی، چون امکان ندارد بدون دیدن آن حتی بتوانی باور کنی که چنین خزعبلاتی در عالم تصور هم از مغز علیلی بتواند تراوش کند!»
احمد شاملو در صحبتهایی با نورالدین سالمی، پزشک و دوست صمیمیاش، انتقادات خود را نسبت به کتاب «ظلالله» بیان کرد. او معتقد بود که براهنی در این اشعار به زبانی سخیف و زننده به مسائل جنسی پرداخته و شان و منزلت شعر را خدشهدار کرده است. شاملو همچنین از اینکه براهنی در این کتاب خود را به عنوان “مهمترین روشنفکر ایرانی و رهبر روشنفکران آن کشور” معرفی کرده بود، به شدت آزرده خاطر شده بود.
در آن زمان، شایعاتی مبنی بر همکاری رضا براهنی با ساواک، سازمان مخفی اطلاعات و امنیت ایران، وجود داشت. ساواک در طول حکومت پهلوی به سرکوب مخالفان سیاسی و فرهنگی میپرداخت و بسیاری از نویسندگان و شاعران را تحت تعقیب و آزار قرار میداد. انتشار کتاب «ظلالله» توسط براهنی در زمانی که او به تازگی از زندان آزاد شده بود، این شایعات را تقویت کرد.
اسناد ساواک اما نشان میدهد که این سازمان نیز از محتوای کتاب «ظلالله» ناراضی بوده است. کارشناسان ساواک این کتاب را تلاشی از سوی براهنی برای رد اتهامات همکاری با ساواک میدانستند. آنها معتقد بودند که براهنی با انتشار این اشعار، قصد دارد وجهه خود را در بین روشنفکران و انقلابیون حفظ کند.
تاثیر این رویداد بر روابط شاملو و براهنی
ناراحتی احمد شاملو از کتاب «ظلالله» یکی از نقاط عطف در روابط او با رضا براهنی بود. این دو شاعر که پیش از این سابقه همکاری و رفاقت داشتند، پس از این رویداد از یکدیگر فاصله گرفتند و اختلافات آنها به مرور زمان عمیقتر شد.
رضا براهنی هم جایی درباره شعر احمد شاملو میگوید:
«گرچه شعر شاملو از نظر قالب ظاهری، معلق بین نظم و نثر است، ولی گاهی روح و منطق نثر آنچنان بر زبانش حاکم میشود که به هیچ عنوانی نمیتوان بعضی از نوشتههای اخیرش را شعر خواند. زبان شاملو در همان چارچوبه شعر آزاد و یا نثر آهنگین، گاهی محتوای پراستعاره شعر را ترک میکند و به سوی منطق سست و بیتصویر نثر میگراید… در این قبیل موارد، محتوا گاهی صورت فرار از حقیقت و توسل به رمانتیسم منحط را دارد و زمانی به صورت شعارهای سرمقالهیی درمیآید که از نظر شعری کوچکترین ارزشی بر آنها نمیتوان قائل شد. زبان این قطعات آنچنان صریح و مستقیم و غیراستعاری است که هیچ چیز نشان داده نمیشود و تخیل به قدری ضعیف و سست است که کوچکترین ایهام و ابهام و رمز و عمقی در شعر دیده نمیشود.»
جهانبینی و تفکر احمد شاملو
در سالهای اخیر، شاهد برداشتهای نادرست و گاه مغرضانه از برخی اشعار زندهیاد احمد شاملو بودهایم که متأسفانه به اتهاماتی نظیر “نفرت از نام و هویت ترکی و عربی خود” منجر شده است.
من بامدادم سرانجام
خسته
بی آن که جز با خویشتن به جنگ بر خاسته باشم.
هرچند جنگی از این فرسایندهتر نیست،
که پیش از آنکه باره برانگیزی
آگاهی
که سایهی عظیم کرکسی گشوده بال
بر سراسر میدان گذشته است
تقدیر از تو گدازی خون آلوده به خاک اندر کرده است
وتورا دیگر
از شکست ومرگ / گریز نیست.
محور اصلی این اتهامات، شعری به نام “در جدال با خاموشی” است که بخشی از آن را در بالا خواندید. منتقدانی که این شعر را به غلط تفسیر کردهاند، بر این باورند که شاملو در این شعر از “احمد” (نام عربی) و “شاملو” (نام خانوادگی ترکی) خود ابراز “نفرت” و “شرمساری” میکند.
اما با بررسی دقیق متن شعر، به وضوح مشخص میشود که چنین برداشتی نه تنها مغرضانه، بلکه کاملاً نادرست است. شاملو در این شعر به جدال خود با “خویشتن” ستمگر و “تاریخ شرمسار” میپردازد. او از “نام کوچک عربی” و “نام قبیلهای ترکی” خود به عنوان نمادی از این “خویشتن” استفاده میکند، اما هرگز ذرهای “نفرت” یا “شرمساری” از آنها نشان نمیدهد.
برعکس، او در ادامه شعر، نام خود را “زیباترین کلام جهان” میخواند، زمانی که “تو” (نماد “هابیل تازیانه خورده تاریخ”) او را آواز میدهد. این “تو” از “خویشتن” ستمگر ناله سر میدهد و برای رهایی “شخصیت تحقیر شده” خود “استمداد” میکند. احمد شاملو در این شعر، نه تنها “احمد” و “شاملو” را تقبیح نمیکند، بلکه آنها را به مثابه نمادی از “امید” و “طلوع آفتاب” در جدال با “خاموشی” و “ظلم” به کار میگیرد. اما به یقین میتوان گفت جهانبینی و تفکر احمد شاملو، فراتر از تعصبات قومی و نژادی بود. او همواره در آثار خود، صدای “انسان” ستمدیده و “عدالتخواه” بود و از هرگونه ظلم و ستمی، فارغ از قومیت و ملیت، به شدت انتقاد میکرد.
شاملو خود را “خویشاوند نزدیک هر انسانی” میدانست که “خنجری در آستین پنهان نمیکند” و “نه ایرانی را به انیرانی ترجیح میدهد و نه انیرانی را به ایرانی”. او در گفتگویی با حریری، هویت خود را چنین توصیف میکند:
“من یک بلوچ کرد و فارسام. یک فارسیزبان ترک، یک آفریقایی اروپایی استرلیایی آمریکایی آسیاییام. یک سیاهپوست زردپوست سرخپوستام.”
احمد شاملو، شاعری که در گسترهی ادبیات ایران میدرخشد، در بند و بست این حوزه خلاصه نمیشود. او که خود زیبایی را به تنهایی کافی نمیداند، از هنر تعریفی عمیقتر ارائه میدهد که در دنیای امروز، شاید برای بسیاری غریبه باشد. جهانبینی شاملو، آینهای تمامعیار از ایدهها و آرمانهای زمانهی اوست. در هر برههای از تاریخ که حضور داشته، تعهدی راسخ به آزادی و عدالتخواهی از خود نشان داده و در کنار مردمی ایستاده که شاید تا سالهای دور، درک درستی از او نداشته باشند.
سخن پایانی: احمد شاملو، متخلص به الف. بامداد
اگر برای لحظهای قریحه و استعداد بیکران احمد شاملو را نادیده بگیریم، عزم بیمانند او در کشف و یافتن خویشتن حقیقی است که نامش را جاودان میکند. شاملو با فرار از کلیشه و شعارزدگی، در جستجوی مداوم تعالی است. او هر بار خود را میشکند، نابود میکند و دوباره میآفریند. چنانکه حتی در سالهای پایانی عمر، با وجود شهرتی مثالزدنی و آثاری درخشان، از شعرهایش راضی نیست و آرزوی سرودن بهترین شعر جهان را در سر میپروراند. یا در جایی دیگر، سرودههای خود را “عقده فروخورده موسیقی” میداند و حسرت آهنگساز بودن را در دل دارد. حال آنکه شاملو یکی از آگاهترین افراد دوران خود به موسیقی کلاسیک بود.
احمد شاملو در ورای سرودن شعر، نقشی فراتر از یک شاعر را ایفا میکند. او وجدان بیدار جامعهی خود است که با صدایی رسا، فریاد مظلومان را به گوش جهانیان میرساند. تعهد او به عدالت و آزادی، الهامبخش نسلهای آینده خواهد بود و نامش در تاریخ به عنوان شاعری که “تنها قافیه شعر او، انسان بود” جاودانه خواهد ماند.